۲-۴- تجارت الکترونیک از آغاز تا امروز
تجارت الکترونیک و به تبع ، مدلهای تجارت الکترونیک اولین بار در اوایل دهه ۷۰ ( میلادی) ارائه شدند. در این دوره استفاده از نمونههای تجارت الکترونیک بسیار گران بود و عموم کاربران آن را ، شرکتهای بزرگ مالی و بانکها و گاهی شرکتهای بزرگ صنعتی تشکیل میدادند.(دماوندی،۱۳۸۶ :۱۲)
(Electronic Fund Transfer EFT)از اولین نمونههای مدلهای تجارت الکترونیک مورد استفاده بود که به منظور ارتباط مالی بین مؤسسات مالیمورد استفاده قرار میگرفت. کاربرد تجارت الکترونیک در این دوره دشوار بود. به علاوه نیاز به سرمایهگذاریهای سنگین برای تهیه بستر مورد نیاز آن لازم بود. لذا محدوده کاربرد آن به مؤسسات مالی و شرکتهای بزرگ محدود میشد.
در مرحله بعد استاندارد[۱۶] ایجاد شد که تعمیمی ازمدل نقل و انتقالات مالی و بانکی با بهره گرفتن از ابزارهای نوپای اطلاعاتی ، بود. با این تفاوت که EDI ، امکان استفاده و بهرهبرداری در سایر انواع مبادلات تجاری را نیز دارا بود.
EDI باعث شد تا دامنه کاربرد مدلهای تجارت الکترونیک ، از محدوده مؤسسات بزرگ مالی به ابعاد وسیعتری گسترش بیابد. در این دوره EC با IOS ها[۱۷] پیوند خورد و مدلهایی کاربردی و گسترده ایجاد نمود. مدلهای تجارت الکترونیک در این دوره برای فعالیتهایی نظیر ذخیره بلیط هواپیما و معاملات سهام مورد استفاده قرار گرفتند. با این وجود پیادهسازی مدلهای تجارت الکترونیک بر اساس EDI نیز سنگین و هزینه بر بود. نیاز به سرمایهگذاری بسیار، برای آموزش کارکنان و تهیه بسترهای لازم وجود داشت. لذا تنها شرکتهای بزرگ بودند که میتوانستند به ایجاد مدلهایی بر اساس آن بپردازند.
در نیمه اول دهه ۹۰ ، اینترنت گسترش بسیاری پیدا کرد و به تدریج از حیطه دانشگاهی و نظامی خارج شد و کاربران بسیار زیادی در بین همه افراد جامعهها پیدا کرد. گسترش World Wide Web و استانداردها و پروتکلهای مربوطه از یک طرف باعث جذب هر چه بیشتر کاربران به اینترنت شد و استفاده از ابزارهای IT در این زمینه را عمومی نمود و از طرف دیگر این امکان را برای شرکتها و مؤسسات ایجاد کرد که به گونهای آسان و کم هزینه ، به انجام فرایند اطلاعرسانی بپردازند.
مدلهای تجارت الکترونیکی متنوعی در این دوره ایجادشده و مورد استفاده قرار گرفتند. تجارت الکترونیک به تدریج رونق گرفت و مدلهای تجارت الکترونیک به عنوان دستهای از مدلهای دنیای تجارت ، مطرح شدند.
ایجاد بسترهای مناسب و ارزان برای تجارت الکترونیک و رشد کاربران این بسترها از دلایل رشد سریع تجارت الکترونیک در این دوره بود. رشد فشارهای رقابتی بین شرکتها نیز از دیگر دلایل توجه شرکتها به مدلهای تجارت الکترونیک بود.
مدلهای مطرحشده در این زمان ، مدلهای تجارت الکترونیکی ساده و اولیه بودند. به عبارت دیگر استفاده از تجارت الکترونیک در سادهترین سطح آن انجام میشد. مشکلات فنی و نقایص موجود به علاوه ناآشنایی کاربران و شرکتها که مانع سرمایهگذاری آنها میشد، باعث گردید تا در این دوره تنها مدلهای اولیه تجارت الکترونیک مورد استفاده قرار گیرند. این مدلها معمولاً فقط به اطلاعرسانی به مشتریان خود در مورد شرکت و محصولات آن محدود میشدند.
به تدریج و با گذر زمان ، شناخت کاربران و شرکتها از مزایای مدلهای تجارت الکترونیک افزایش یافت. از طرف دیگر مسایل فنی و تکنولوژی مورد استفاده نیز به مرور ارتقاء پیدا کردند. در نتیجه این مسایل، به تدریج مدلهای تجارت الکترونیکی تکاملیافته و مدلهای جدید و پیچیدهتری، ایجادشده و مورد استفاده قرار گرفتند.
در نیمه دوم دهه ۹۰ ( میلادی) کاربران و شرکتها به صورت روزافزونی با نوآوریها و ارتقاء تکنولوژی اطلاعاتی به عنوان بستر مدلهای تجارت الکترونیک روبرو شدند. در این دوره یکی از مهمترین تحولات در اینترنت، به عنوان یکی از بسترهای تجارت الکترونیک،رخ داد. این تحول افزوده شدن قابلیت پردازش به مسایل اطلاعاتی بود. وجود قابلیت پردازش امکانات زیادی را برای تجارت الکترونیک ایجاد نمود و باعث گسترش مدلهای تجارت الکترونیک و افزایش کار آیی این مدلها گردید. در این دوره مدلهای تجارت الکترونیک و حجم مبادلات انجامشده توسط این مدلها به صورت نمایی رشد پیدا کرد. عموم شرکتهای بزرگ و موفق که موفقیت خود را مدیون مدلهای تجارت الکترونیکی بودهاند، در نیمه دوم دهه ۹۰ پا به عرصه وجود نهادهاند.
تا اواخر دهه نود میلادی عموم مدلهای تجارت الکترونیکی با تاکید بر مصرفکننده نهایی شکلگرفته بودند و در دسته[۱۸] قرار میگرفتند. ولی به تدریج و با محیا شدن فرصتها و امکان استفاده جدی، شرکتهای بزرگ نیز استفاده از مدلهای تجارت الکترونیک را مناسب و سودآور یافتند. لذا به سرمایهگذاری در مدلهایی پرداختند که به استفاده از این بستر در ارتباط بین شرکتها یاری میرسانند و در دسته[۱۹] قرار میگیرند. از این دوره به بعد مدلهای B2B به لحاظ حجم مبادلات بر مدلهای B2C پیشی گرفتند. .(دماوندی،۱۳۸۶ :۲۴)
۲-۵- مزایا و معایب تجارت الکترونیک
سؤالی که ممکن است همینک مطرح شود این است که تجارت الکترونیک غیر از مواردی که پیش از این به آن اشاره شد چه فایدهای دارد(علی احمدی،۱۳۸۳ :۱۷).
افزایش فروش و در پی آن افزایش درآمد و توان سرمایهگذاری.
افزایش سطح رفاه زندگی مردم از طریق ایجاد اشتغال، کاهش ترددها و افزایش سرعت عمل.
جهانی شدن .
کاهش هزینههای تبلیغات برای شرکتها و به دلیل عدم حضور واسطه.
البته همچون تمام فناوریها و تکنولوژی های ساخت بشر معایبی هم در استفاده از تجارت الکترونیک وجود دارد، برخی از این معایب به قرار زیر است:
تأثیر ناشناخته آن بر روابط اجتماعی انسان.
ورشکستگی به علت عدم توانایی شرکتهای کوچک و کاهش تولید.
تجارت الکترونیک نیازمند بسترهای مناسب از جمله صدور و استفاده از کارتهای اعتباری ویزا کارت و مستر کارت و…است.
کارتهای اعتباری در دو نوع صدور مجازی کارت اعتباری و صدور معمولی امکانپذیر میباشد.
از جمله وب سایت های فعال در زمینه صدور کارت اعتباری وصدور ویزا کارت مجازی و صدور ویزا کارت در ایران.
۲-۶- بسترهای لازم برای تجارت الکترونیک
یک سیستم بانکی روان و دقیق.
قوانین گمرکی،مالیاتی و بانکداری الکترونیکی.
کد تجاری محصول و ایجاد امنیت اطلاعات .
تهیه و تدوین نظام مالی اطلاعات و نظام حقوقی اطلاعرسانی (کپی رایت) .
محرمانه بودن اطلاعات شخصی.
تطبیق مقررات ملی با مقررات متحدالشکل بینالمللی.
همکاری دانشگاهها،مراکز تحقیقاتی و سازمانهای مختلف.
پذیرش اسناد الکترونیکی توسط قوه قضاییه .
تأمین، صدور و بهکارگیری کارت هوشمند .(عزیزی،۱۳۸۴ :۲۷)
۲-۷- مبانی نظری و شواهد تجربی تأثیر کلان اقتصادی تجارت الکترونیکی
اثر تجارت الکترونیکی بر رشد GDP، رشد بهرهوری نیروی کار و رشد بهرهوری کل:
بهرهوری به بیان ساده عبارت از نسبت ستاده به نهاده است. در حقیقت، معیار بهرهوری تلاش دارد تا در یک بنگاه یا صنعت، آن بخشی از افزایش در تولید را اندازهگیری نماید که به دلیل افزایش در نهادههای تولیدی به دست نیامده است.(کرمانی،۱۳۸۰ :۷۰)
دلایل متعددی مبنی بر اینکه تجارت الکترونیکی میتواند بهرهوری را افزایش دهد، وجود دارد. بنگاهها میتوانند با مهندسی مجدد از حداکثر ظرفیت فناوریهای جدید بهرهمند شوند. به عنوان مثال، با فروش الکترونیکی، بنگاهها میتوانند هزینههای انبارداری و سایر هزینههای نهادهای خود را کاهش داده و یا حتی میتوانند فرایند خرید و فروش خود را تغییر داده و هزینه مشتری یابی را کاهش دهند.
از آن جایی که تجارت الکترونیکی بخشی از فرایند گسترده تحولاتی است که از طریق فناوری اطلاعات و ارتباطات[۲۰] ؛ یعنی فناوری اطلاعات [۲۱] به علاوه ارتباطات ایجاد میشود؛ لذا در بررسی اثرات اقتصادی آنها به ویژه در بررسی تأثیرات آنها بر رشد بهرهوری وGDP، معمولاً از یک ادبیات اقتصادی و نیز شواهد تجربی واحد استفاده میشود و تنها تفاوت در جایگزین کردن معیارهای کلی اندازهگیری مناسب هر یک از آنها، در روابط ریاضی است.
منافع حاصل از بهرهوری در سرمایهگذاری بر روی زیرساختهایی با ماهیت اطلاعات، برای مدتی منشاء مجادلات بین اقتصاددانان بوده است. یافتههای تحقیقات نشان میدهد که بهکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات از اواسط دهه ۱۹۷۰ به این طرف، با کاهش رشد بهرهوری نیروی کار و سرمایه در اغلب کشورهای توسعهیافته همراه بوده است. این مسئله به طرح مسئلهای تحت عنوان پارادوکس بهرهوری سولو در سال۱۹۸۷ منجر شد: «در همه جا میتوانید عصر کامپیوتر را مشاهده کنید الّا بهرهوری». اولین موج تحلیلهای تجربی اثرICT بر بهرهوری، نشانههای بارزی مبنی بر اینکه استفاده از کامپیوتر موجب افزایش تولید میشود، ارائه نداد.
روششناسی حسابداری رشد[۲۲]، روش غالب در اکثر مطالعات مربوط به اثرات مستقیم ICT بر رشد تولید است. در این روش، محصول با بهکارگیری خدمات نهادههای مختلف تولید میشود. بنگاهی که هزینهاش را حداقل میکند، نهادههای تولید را تا جایی مورد استفاده قرار میدهد که هزینه نهایی هر عامل، برابر تولید نهایی آن عامل باشد. در چارچوب حسابداری رشد، تمام درآمدها به عنوان پرداخت به عوامل تولید تلقی میشود. تحت این شرایط، نرخ رشد تولید، برابر است با متوسط موزون نرخ رشد عوامل تولید به اضافه رشدی که به حساب نیامده است. نرخ رشد اخیر، همان نرخ رشد بهرهوری کل (TFP) است. تابع تولید با سه نهاده را در نظر بگیرید:
(۱)
که در آن Q تولید، K1 سرمایه IT، K2 سرمایه غیر IT و L نیروی کار است. با لگاریتم گیری از طرفین تابع (۱) و سپس دیفرانسیلگیری نسبت به زمان خواهیم داشت:
(۲)
اگر در رابطه (۲) ضرایب را به جای اینکه از روشهای اقتصادسنجی تخمین بزنیم، برابر سهم درآمدی عامل فروض کنیم، رشد بهرهوری کل از رهیافت حسابداری رشد محاسبه میشود:
۳c. کارکنان همسو شده، مشارکت داده شده و توانمند میشوند.
۳d. کارکنان در سراسر سازمان به طور اثربخش ارتباط برقرار میکنند.
۳e. کارکنان مورد تشویق، تقدیر و مراقبت قرار میگیرند.
۳a. برنامههای کارکنان از استراتژی سازمان پشتیبانی مینماید.
برای مثال سازمانهای متعالی:
سطوح عملکردی کارکنان که برای دستیابی به اهداف استراتژیک مورد نیاز است را به روشنی تعریف میکنند.
برنامههای کارکنان را با استراتژی، ساختار سازمانی، فنآوریهای جدید و فرآیندهای کلیدی همسو میکنند.
ساختار سازمانی خود را برای حمایت از دستیابی به اهداف استراتژیک به سرعت تطبیق میدهند (پورآقا و ابراهیمیجمارانی، ۱۳۹۲، ۳۰).
کارکنان و نمایندگان آنها در ایجاد و بازنگری استراتژی، خطمشیها و برنامههای منابعانسانی مشارکت داده و در موارد مقتضی رویکردهای خلاقانه و نوآورانه اتخاذ کنند.
استخدام، توسعه کارراهه، جابهجایی و برنامه ریزی جانشینپروری که به وسیله خطمشیهای مناسب پشتیبانی میشوند را با هدف حصول اطمینان از عدالت و فرصتهای برابر، مدیریت میکنند.
از نظرسنجیها و سایر روشهای دریافت بازخورد از کارکنان برای بهبود استراتژیها، خطمشیها و برنامههای منابعانسانی، استفاده میکنند.
۳b. دانش و قابلیتهای کارکنان توسعه مییابد.
برای مثال سازمانهای متعالی:
مهارتها، شایستگیها و سطوح عملکردی مورد نیاز کارکنان را برای دستیابی به ماموریت، چشمانداز و اهداف استراتژیک تعریف میکنند.
برای جذب، توسعه و نگهداری استعدادها به منظور دستیابی به این نیازها به صورت کارا برنامه ریزی میکنند.
کارکنان خود را ارزیابی نموده و در جهت بهبود عملکرد و مشارکت به آنها کمک میکنند.
شایستگیها و مهارتهای کارکنان را به منظور حصول اطمینان از پویایی و قابلیت اشتغال آینده آنها، توسعه میدهند.
اطمینان حاصل میکنند کارکنانشان شایستگیها، منابع و فرصت لازم برای بیشینهسازی همکاریشان را در اختیار دارند.
۳c. کارکنان همسو شده، مشارکت داده شده و توانمند میشوند.
برای مثال سازمانهای متعالی:
اهداف گروهی و شخصی را همسو نموده و کارکنان را توانمند میسازند تا در یک روحیه مشارکت واقعی تمام توان بالقوهشان را به کار گیرند.
میدانند که نوآوری میتواند در محصولات، فرایندها، بازاریابی، ساختار سازمانی و مدلهای کسب و کار به کار گرفته شود (پورآقا و ابراهیمیجمارانی، ۱۳۹۲، ۳۱-۳۰).
فرهنگ نوآوری و خلاقیت را در سازمان ایجاد میکنند تا مطمئن شوند کارکنان دارای اندیشه باز برای پاسخگویی سریع به چالشهای پیشرو هستند
کارکنان خود را ترغیب می نمایند تا سفیر شهرت و تصویر سازمان باشند.
الهامبخش مشارکت به فعالیت برای کمک به جامعه بزرگتر هستند.
۳d. کارکنان در سراسر سازمان به طور اثربخش ارتباط برقرار میکنند.
برای مثال سازمان های متعالی :
نیازهای ارتباطی کارکنان خود را درک می نمایند و از استراتژیها و ابزار مناسب برای برقراری یک گفتمان استفاده میکنند.
جهتگیری و تمرکز استراتژیک سازمان را در میان میگذارند و اطمینان حاصل میکنند که کارکنان موفقیت مداوم سازمان را درک کرده و میتوانند آن را نشان دهند.
به اشتراکگذاری اطلاعات، دانش و بهترین تجارب و دستیابی به یک گفتمان در سراسر سازمان را امکانپذیر نموده و آن را ترغیب می نمایند.
فرهنگی را توسعه میدهند که به صورت مستمر در سرتاسر زنجیره ارزش خود در جستوجوی بهبود اثربخشی همکاری و کار تیمی باشند.
۳e. کارکنان مورد تشویق، تقدیر و مراقبت قرار میگیرند.
برای مثال سازمانهای متعالی:
پاداشها، مزایا و قوانین استخدام را با استراتژیها و خطمشیهای شفاف همسو میکنند.
کارکنان خود را برمیانگیزند تا در بهبود و نوآوری شریک شوند و تلاشها و موفقیتهای آنها را ارج مینهند.
از ایجاد یک توازن سالم بین کار و زندگی در چرخه واقعی ۲۴ ساعت شبانه روز و ۷ روز هفته که در راستای جهانیسازی و روشهای صحیح کار کردن میباشد اطمینان حاصل میکنند.
فرهنگی از حمایت دوسویه، قدردانی و مراقبت را میان افراد و تیمها، تشویق میکنند.
از گوناگونی کارکنان، جوامع و بازارهایی که سازمان خدمت میدهد، استقبال میکنند و احترام میگذارند (پورآقا و ابراهیمیجمارانی، ۱۳۹۲، ۳۲-۳۱).
شراکتها و منابع
تعریف: سازمانهای متعالی شراکتهای بیرونی، تأمین کنندگان و منابع داخلی را به منظور پشتیبانی از استراتژی و خطمشیها و اجرای اثربخش فرایندهای خود، برنامه ریزی و مدیریت میکنند. این سازمانها از مدیریت اثربخش پیامدهای زیست محیطی و اجتماعی خود، اطمینان حاصل میکنند. |
زیرمعیارهای معیار شراکتها و منابع
۴a. شرکا و تأمین کنندگان برای منافع پایدار مدیریت میشوند.
۴b. منابع مالی برای اطمینان از موفقیت پایدار مدیریت میشوند.
۴c. ساختمانها، تجهیزات، مواد و منابع طبیعی به روشی پایدار مدیریت میشوند.
را ایجاد و ارائه می کنند و کسانی که سرمایه و تمام کوشش خود را صرف کار خود می نمایند. امروزه کارآفرینی به یکی از مباحث مهم در زمینه اقتصادی در اکثر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه مطرح می باشد و کشورها به طور جدی به این مقوله می پردازند. همانگونه که لوک[۲۴] (۱۹۸۱) نیز در این زمینه می نویسد در دهه اخیر، تحقیقات کارآفرینی در آمریکا، اروپا و آسیای جنوب شرقی گسترش زیادی یافته است. در ایران نیز در چند سال اخیر، کارآفرینی هم به لحاظ ایجاد اشتغال و هم به لحاظ نقش آن در توسعه اقتصادی کشور و همچنین به خاطر بحث خصوصی سازی و مدیریت بهینه منابع کشور، مورد توجه قرار گرفته است(سالازار[۲۵]، ۱۹۹۸).
امروزه همگان دریافته اند که جوامعی که بیشتر به فکر متکی بوده اند تا به منابع زیرزمینی در بلند مدت موفق تر و سرافرازتر بوده اند. منابع زیرزمینی در کشوهای جهان سوم علی رغم مزیت های آن، از جمله موانع توسعه نیافتگی محسوب شده است. در صورتی که عدم وجود این منابع در بعضی از کشورها باعث شده است تا آنها با بهره گرفتن از نیروی فکر، خلاقیت و ابتکار و یا در یک کلمه کارآفرینی از جمله کشورهای پیشرو در جهان کنونی شوند. خصوصاً عصر حاضر عصر دانایی و خلاقیت و عصر تلفیق اندیشه ها و ابتکارات می باشد و توجه به کارآفرینی در توسعه و پیشرفت کشورها بسیار اهمیت دارند. (قاسمی افشار،۱۳۹۱).
کارآفرینی به عنوان عامل محرکه و نیروزا در هر اقتصاد، و همچنین به عنوان عامل رشد و توسعه اقتصادی هر کشوری محسوب می گردد. شومپیتر[۲۶](۱۹۹۸) عقیده دارد که کارآفرینی موتور توسعه و رشد اقتصادی است که با تخریب خلاق شروع می شود. وی همچنین می نویسد که فردی که بتواند ایده جدید را به محصول یا خدمت تبدیل کند- یعنی فرد کارآفرین- قطعاً نیاز به آموزش و اطلاعات جدید دارد. آن چه که معمولاً کارآفرینان انجام می دهند تا ایده خود را به محصول یا خدمات تبدیل کند یک نوع مدیریت می باشد. به عبارت دیگر کارآفرینی ترکیبی خاص و بدیع از خلاقیت و مدیریت است. جهت دهی کارآفرینان و افراد دارای استعداد کارآفرینی به سمت کارهای مولد و فعالیتهای اقتصادی مورد نیاز جامعه که می بایست مورد حمایت قرار گیرند از اهمیت بالایی برخوردار است و این مهم در برنامه ریزیها و سیاست گذاریها توجه خاصی را می طلبد (به نقل از قاسمی افشار،۱۳۹۱).
از نظر شاین (۱۹۹۴)، کارآفرینان واقعی مشاغل جدید را بیشتر به دلایل نوآوری و خلاقیت شروع می کنند تا به دلایل اقتصادی. در همین راستا، برخی از تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینان به دلایلی غیر اقتصادی عمل می کنند. مثلاً، سولومون (۱۹۸۹؛ به نقل از فاریس ،۱۹۹۴) در یک بررسی ۱۵۰ کارآفرین را مورد بررسی قرار داد و دریافت که تصمیم به تأسیس و برپایی مشاغل جدید، صرفاً به دلایل اقتصادی نبوده و تصمیم به سود و زیان اقتصادی، انگیزه و محرک اولیه رفتار کارآفرینی نبوده است. با توجه به این اثرهای عمده که کارآفرینان در رشد و توسعه ی اقتصادی و اجتماعی جامعه دارند، ضرورت ایجاب می کند که تحقیقاتی در جهت شناسایی کارآفرینان صورت گیرد، تا امکانات لازم در اختیار آنها قرار گیرد و حمایتهای ضروری از آنها به عمل آید. این تحقیق نخستین گامها را در جهت شناساسی کارآفرینان بالقوه برمی دارد و به دلیل کمبود انجام پژوهش در رابطه با کارآفرینی از منظر روانشناختی در دانشگاه، ضرورت و اهمیت این پژوهش دو چندان می شود و می تواند پایه و اساسی برای پژوهشهای بعدی در این حوزه باشد. ثانیاً، تحقیق در مورد افراد کارآفرین از منظر یک متغیر وابسته یا ملاک حائز اهمیت است، یعنی اینکه رفتار کارآفرینی تحت تأثیر چه متغیرهایی قرار می گیرد یا با چه خصوصیت و ویژگیهایی همبسته است. یکی از راههایی که اغلب در رابطه با بحث کارآفرینی در حوزه روانشناسی دنبال می شود، کوشش در ترسیم یک نیمرخ از ویژگیهای روانشناختی کارآفرینان و اندازه گیری این ویژگیهاست. البته گاهی نیز به بررسی تفاوت ویژگیهای روانشناختی بین کارآفرینان و غیرکارآفرینان پرداخته می شود. از سوی دیگر، با توجه به اینکه بیش از نیمی از جامعه حدود ۷۰ میلیونی کشورمان را جوانان تشکیل می دهند که مهمترین و شاید اولین دغدغه ذهنی آنها، خانواده هایشان و حتی سیاست گذاران جامعه « اشتغال» این افراد جویای کار است، آگاهی مدیریت اجرایی و اقتصادی جامعه از ویژگیهای کارآفرینان می تواند به شناسایی کارآفرینان بالقوه و هدایت آنها در جهت استفاده از توانایی های بالقوه شان شود و شرایط را برای کارآفرینی و اشتغال فراهم آورد(به نقل از، کبری،۱۳۸۲).
از این رو پرداختن به مقوله ی کار آفرینی بخصوص در میان دانشجویان از اهمیت برخوردار است تا با کمک نتایج پژوهش هایی از این قبیل شرایط برای اشتغال دانشجویان در رشته های مختلف فراهم گردد.
اهداف پژوهش
هدف کلی
تبیین رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی دانشجویان
اهداف جزئی
تبیین رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی به تفکیک جنسیت دانشجویان.
پیشبینی کارآفرینی بر مبنای باور های هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت دانشجویان.
پیش بینی کارآفرینی بر مبنای باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت به تفکیک جنسیت.
سوال های پژوهش
آیا باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت قدرت پیش بینی معنی داری برای کارآفرینی دارند؟
آیا باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت به تفکیک جنسیت قدرت پیش بینی معنی داری برای کارآفرینی دارند؟
فرضیه های تحقیق
فرضیه ی اصلی
بین باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی رابطه معنادار وجود دارد.
فرضیه فرعی
بین باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی به تفکیک جنسیت رابطه معناداروجود دارد.
تعاریف نظری و عملیاتی
الف)تعاریف نظری
باور های هوشی
باورهای هوشی نظام های معنایی هستند که به رفتارهای فرد جهت می دهند و پیش بینی رفتار او را برای دیگران ممکن می سازند. به عبارت دیگر باورهای هوشی زیربنای قضاوت فرد در باره ی خود، دنیا و افرادی که در آن زندگی می کنند، است(دویک و لاگیت،[۲۷]۱۹۸۸، به نقل از، حجازی، عبدلوند و امام وردی،۱۳۸۲).
عزت نفس
پرکاربرد ترین تعریف از عزت نفس تعریفی است که روزنبرگ[۲۸](۱۹۶۵) ارائه کرده است، که عزت نفس را نگرش مطلوب و نامطلوب فرد نسبت به خود تعریف کرده است(به نقل از، شکرکن و همکاران،۱۳۸۸).
انگیزه پیشرفت
انگیزه پیشرفت عبارت از نیروی انجام دادن خوب کارها نسبت به استانداردهای عالی(هرمنس،۱۹۷۰، به نقل از سیف،۱۳۸۳).
کارآفرینی
کار آفرینی به عنوان فرایند کشف فرصت ها و توصیف این که چرا بعضی ها در کارشان بهتر از دیگران عمل می کنند، تعریف می شود( بهرنگی و طباطبایی ،۱۳۸۸).
ب)تعاریف عملیاتی
باورهای هوشی
منظور از باورهای هوشی در این پژوهش نمره ایست که آزمودنی از پاسخ گویی به پرسشنامه ۱۴سوالی بابایی(۱۳۷۷) بدست می آورد.
عزت نفس
منظور از عزت نفس در این پژوهش نمره ایست که آزمودنی از پاسخ گویی به پرسشنامه ۱۰سوالی روزنبرگ(۱۹۹۰)، ترجمه گنجی(۱۳۷۳) بدست می آورد.
انگیزه پیشرفت
منظور از انگیزه پیشرفت در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پاسخگویی به پرسشنامه ۲۹سوالی انگیزه پیشرفت ﻫﺮﻣﻨﺲ[۲۹](۱۹۷۰) بدست می آورد.
کار آفرینی:منظور از کارآفرینی در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پاسخ به پرسشنامه ۲۰ سوالی کارآفرینی هومن(۱۳۸۱) بدست می آورد.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
در این فصل پس از بیان مبانی نظری تحقیق در مورد متغیرهای مورد نظر (کارآفرینی، عزت نفس، انگیزه پیشرفت و باورهای هوشی)، به گزارش پیشینه تحقیق در داخل و خارج و جمع بندی پرداخته شده است.
مبانی نظری پژوهش
مبانی نظری بخشی از پژوهش می باشد که تاریخچه، مفاهیم و نظریه های مربوط به هر متغیر را مورد بررسی قرار می دهد.
الف)مبانی نظری کارآفرینی
کارآفرینی اولین متغیری است که در پژوهش حاضر مبانی نظری آن را مورد یررسی قرار داده ایم.
گفتار اول: تعریف سهم
سهم مفهوم نسبتاً جدید حقوقی است[۱] که بایستی تعریف شود.دراین گفتار به تعریف سهم از لحاظ لغوی و قانونی خواهیم پرداخت.
الف: تعریف لغوی:…..
مفهوم لغوی سهم یعنی بهره و نصیب و حصه می باشد و اوراقی که بیانگر مشارکت در کارخانه است سهم اطلاق می گردد. همچنین در لغت واژه سهم به معنای ترس و هراس و تیر که از کمان پرتاب شود و گاهی به معنای قرعه بکار رفته است.
ب:تعریف اصطلاحی
تعریف اصطلاحی سهم نیز از تعریف لغوی سهم دور نیفتاده است و به نوعی بیانگر مشارکت سرمایه گذاران در دارایی های شرکت است.
در تعاریف حقوق ایران و انگلیس از سهم، عناصر و اجزاء زیر وجود دارد:
سهم قسمتی از سرمایه شرکت است :سرمایه شرکت سهامی به اجزاء و قطعاتی بنام سهم تقسیم می شود.
سهم مشخص میزان مشارکت سهامدار در شرکت است :پرداخت تمام مبلغ اسمی سهام تنها تعهدی است که در شرکتهای سهامی برعهده سهامداران قرار می گیرد و مسئولیتشان محدود به مبلغ اسمی سهام آنهاست .(۳۵ ل.ا.ق.ت) حقوق و مزایای ناشی از سهم بموجب قانون مقرر شده یا بوسیله اساسنامه و جنبه مالی یا غیر مالی دارد.
رعایت قاعده تساوی حقوق و مزایا به نسبت سهام در شرکتهای سهامی الزامی نیست و گاهی مزایای خاص وجود دارد. (ماده۴۲ ل.ا.ق.ت)[۲]
گفتار دوم:انواع سهم
در ایران مقررات راجع به شرکت ها صراحت در خصوص اقسام سهام ندارد ولی از مواد مختلف قانون ولایحه اصلاح قانون تجارت می توان انواع سهم را شناسایی نمود امروزه اکثر شرکتها تمایل به این دارند که سهام یکنواختی صادر نمایند و از تطور سهام خودداری می نمایند.[۳]
این گفتار شامل تقسیم بندی سهام از جنبه های مختلف می باشد که در چند قسمت به آن می پردازیم.
الف: اقسام سهم از حیث آورده
در این تقسیم بندی از این نظراست که صاحبان سهام چه نقشی در تشکیل شرکت داشته اند.[۴]
سهم سرمایه: نماینده قسمتی از سرمایه شرکت است و هنگام تشکیل شرکت یا افزایش سرمایه این نوع سهام صادر می شود.
سهم انتفاعی: به دارنده، حق استفاده از منافع شرکت را می دهد نه سرمایه شرکت (حصه ای که آورده به او رد شده است). ایجاد سهام انتفاعی بیشتر در شرکتهایی متداول است که از انحصارات دولتی استفاده می کنند و از اشخاص حقوق عمومی (شهرداریها) برای اقدام به عملیات تجارتی امتیازاتی تحصیل می کنند و مطابق مفادامتیازنامه موظفند که در پایان مدت امتیاز کلیه دارایی شرکت را به امتیاز دهنده واگذار کنند .
علاوه بر شرکتهای دولتی در اساسنامه شرکتهای دیگر نیز می توان موضوع استرداد سرمایه و صدور سهام انتفاعی به منظور تشویق سرمایه گذاری در نظر گرفته شود.
سهام انتفاعی ممکن است بعد از تأسیس شرکت بنفع بعضی از اشخاصی که متضمن منافعی برای شرکت است صدور یابد البته در حقوق ایران بموجب ماده ۲۴ل.ا.ق.ت چون سهم قسمتی از سرمایه شرکت است فلذا سهم انتفاعی که مبلغ اسمی آن مسترد شده است سهم تلقی نمی گردد.
سهم مؤسس: سهمی که در مقابل خدمات مؤسسین شرکت به آنها اعطا می شود مثل سهم انتفاعی جزء سهام غیر سرمایه است. دارندگان سهام مؤسس در منافع شرکت شریک می شوند بدون آنکه در اصل سرمایه شرکت حقی داشته باشند. بعضی سهامداران مؤسس را سهامدار مخصوص و صاحب بخشی از منافع شرکت می دانند بعضی مانند طلبکار شرکت که دارای برگه ای مانند برگ قرضه هستند می دانند که سود آن متغیر و بستگی به منافع شرکت دارد می دانند. [۵]در حقوق انگلیس سهم مؤسس با مبلغ اسمی کمتر پذیرفته شده است هر چند امروزه این نوع سهام به نوعی متروک مانده است.
در حقوق ایران منطقی تر آن است که سهم مؤسس را نوعی سهم ممتاز بدانیم با این تفاوت که مزایای اینگونه سهام وابسته به شخص مؤسسین است نه وابسته به سهم که هر کسی که مالک سهم باشد از مزایای وابسته به آن نیز برخوردار شود.
سهام بلوکی کنترلی: به واسطه خرید تعداد کثیری سهام توسط سهامدار، حق انتخاب اکثریت اعضاء هیأت مدیره برای دارنده این سهام ایجاد می شود.
سهام بلوکی مدیریتی : به واسطه خرید تعداد خاصی سهام، حق انتخاب لااقل یک عضو هیأت مدیره برای دارنده این سهام ایجاد می شود.
ب: انواع سهام از حیث مزایای مربوط به آن
سهم ممتاز: امتیازات مقرر برای این نوع سهام ممکن است مالی یا غیر مالی قابل تقسیم باشد.مالی بصورت پرداخت سود بیشتر نسبت به سهام عادی مثلاً درصدی از مبلغ اسمی سهم یا بصورت ثابت یا درصدی از منافع سالیانه شرکت و ….. البته در صورت وجود سود قابل تقسیم.
امتیاز مادی دیگر مثل اولویت سهام ممتاز در استرداد مبلغ اسمی سهام به هنگام انحلال شرکت است . البته در حقوق ایران این نوع امتیازات مغایر ماده ۲۲۴ ل.ا.ق.ت است.
مزایای غیر مادی معمولاً به منظور تثبیت موقعیت بعضی سهامداران یا افزایش قدرت آنها در اداره و کنترل امور شرکت مثلاً بصورت حق رأی بیشتر یا حق انتخاب مدیران شرکت توسط صاحبان اینگونه سهام ایجاد می شود.
در حقوق انگلیس در صورت تجویز اساسنامه شرکت صدور سهام ممتاز مقدور است و میزان امتیازات این نوع سهام نیز باید در اساسنامه قید شود.
سهم عادی : همانطورکه از نام آن بر می آید این نوع سهم دارای امتیازات ویژه ای نیست و اگر سهام شرکت از یک نوع باشد الزاماً، سهام از این نوع است .
ج: انواع سهام از حیث سهولت انتقال:
چون اصل در مورد سهام قابلیت نقل و انتقال آنست بنابراین بر اساس سهولت نقل و انتقال نیز قابل تقسیم بندی است.
سهم با نام: نام صاحب سهم بر روی ورقه سهم ثبت شده است و مشخصات صاحبان اینگونه سهام و هرگونه نقل و انتقالی در خصوص این نوع سهام در دفاتر شرکت ثبت می گردد.
اختیار نوع سهم از حیث بی نام یا با نام بودن در اختیار شرکت است ولی صدور بعضی سهام الزاماً باید با نام باشد مثل: سهام وثیقه مدیران به صندوق شرکت،سهام شرکتهای دولتی که در جریان خصوصی سازی و اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به بخش خصوصی واگذار می شود،……
* مادامیکه مبلغ اسمی سهام پرداخت نشده صدور ورقه سهم بی نام یا گواهینامه موقت بی نام ممنوع است.
* سهام کلیه بانکهای کشور (ماده ۳۱ قانون پولی و بانکی کشور مصوب ۵۱)
* سهام شرکتهای سهامی انبارهای عمومی (ماده ۱ تصویب نامه مربوط به تأسیس انبارهای عمومی)
* سهام شرکتهای بیمه (ماده ۳۱ قانون تأسیس بیمه مرکزی ایران و بیمه گری ۱۳۵۰) همگی الزاماً بصورت با نام صادر می شود.
کنترل معاملات نقل و انتقال سهام با نام توسط شرکت راحت تر است و مالیات مربوط به انتقال این سهام سهل الوصول تر است از لحاظ امنیتی نیز در موراد مفقودی و سرقت این نوع سهام مطمئن ترند.[۶]که در این موارد با رعایت تشریفات خاص مالک واقعی سهم مجددا حقوق خود را استیفا خواهد نمود.
سهم بی نام: بصورت اسناد در وجه حامل است، نقل و انتقال به قبض و اقباض صورت می گیرد. در صورت عدم ارائه سهام بی نام به شرکت ،شرکت می تواند از هر گونه پرداخت حقوق وابسته به سهام امتناع نماید.
صدور سهام بی نام به دلیل محدودیتهایی که برای انتقال سهام وضع می شود در شرکتهای سهامی خاص رواج ندارد علاوه بر این معمولاً حق تمبر بیشتری برای صدور سهام بی نام پرداخت می شود.
گفتار سوم:بررسی مقایسه ای سهم با سهم الشرکه و اوراق قرضه
سهم به دلیل شکل و ماهیت خاص خود دارای شباهتها و تفاوتهایی با اوراق مشابه در حقوق تجارت می باشد.
در این گفتار به مقایسه سهم بطور جداگانه با سهم الشرکه و اوراق قرضه خواهیم پرداخت و تفاوتها و تشابه آنها را باهم بیان می نماییم.
الف) مقایسه سهم با سهم الشرکه
بسیاری از خصایص و اوصاف سهم مثل : قابلیت توقیف، منقول بودن و دینی بودن حق ناشی از سهم در مورد سهم الشرکه نیز صادق است.[۷]
البته تفاوتهایی هم وجود دارد: حق ناشی از سهم الشرکه برخلاف سهم یک حق شخصی است و این ناشی از ماهیت شرکتهای اشخاص است. بنابراین بدلیل اهمیت شخصیت شرکاء خروج شرکا و ورود افراددیگر به شرکت یک امر عادی و معمولی نیست پس نقل و انتقال سهم الشرکه بصورت محدود و با رعایت مقررات قانونی میسر است.(۱۲۳ ق.ت و۲.۱ق.ت) به همین دلیل سرمایه شرکتهای اشخاص به اجزا و قطعات تقسیم نمی شود و سهم الشرکه همانند سهم بر روی اوراق تجاری منعکس نمی گردد.
ب) مقایسه سهم با اوراق قرضه:
قرضه عمومی بوسیله دولت منتشر می شود، قرضه خصوصی فقط بوسیله شرکتهای سهامی عام قابل انتشار بود.
وجوه تشابه:
اوراق قرضه خصوصی چون توسط شرکتهای سهامی عام منتشر می شود تشابه بارزتری با سهام دارد.
هدف دارنده قرضه و سهم هر دو انتفاع است.
هر دو جزء اوراق بهادار قابل مبادله در بورس می باشند همچنین اوراق مشارکت نیز در خارج بورس قابل معامله اند، برخلاف اوراق بهادار به معنای اعم(اسناد تجاری – قبوض انبار- بارنامه و سایر اوراق بهادار به معنی اعم). از طرفی ارزش سهام و اوراق قرضه در نوسان است و تابع قانون عرضه و تقاضاست ولی اسناد تجاری متضمن پرداخت مبلغ ثابتی می باشد و با ظهر نویسی قابل انتقال است .به همین دلیل به عنوان وسیله پرداخت مورد استفاده است ولی سهم این ویژگیها را ندارد.
مکانیسم صدور و انتشار سهام و اوراق قرضه خصوصی و عرضه آنها به عموم از بسیاری جهات یکسان است و تقریباً از تشریفات و ضوابط یکسانی تبعیت می کند و عمدتاً با هدف جلب سرمایه های جدید صورت می گیرد.
شکل حقوق سهام و اوراق قرضه از حیث مندرجات و نحوه تنظیم بسیار شبیه یکدیگرند.
مکانیسم و قواعد راجع به انتقال سهام و اوراق قرضه اعم از انتقال قهری و قراردادی شبیه یکدیگرند.
هردو متضمن حق دینی دارنده نسبت به شرکت صادر کننده سهام یا قرضه می باشد.
-
- آیا همکاران میتوانند، نیازهای اطلاعاتی خود را دقیق فرموله کنند؟
-
- آیا منابع و حاملان دانش مشخص هستند؟
-
- آیا ابزار کمی و قواعد موجود از جستجوی اطلاعات حمایت میکنند؟
-
- آیا شالوده ی ساختار دانشی، قابل فهم بوده و خوب سازماندهی شدهاند؟
-
-
- فعالیت کاربرد دانش: استفاده از دانش به دست آمده در صورتی که مفید و مناسب تشخیص داده شود؛ و در واقع به این معنا است که بتوان خلاقانه و مشتری گرایانه، راه حلهای مناسب را به دست آورد. این امر از طریق پیشنهاد راههای گوناگون برای استفاده از دانشهای بالقوه انجام میشود. نکاتی که باید برای تحقق این موضوع مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:
-
-
- جریان آزاد ایدهها در داخل سازمان.
-
- همکاری تنگاتنگ بخشهای مختلف سازمان.
-
- ایجاد مکانهای (مجازی/ واقعی) آزاد برای تبادل دانش و بروز خلاقیت در سازمان.
-
- فعالیت یادگیری (از فرایند دانش) : درس گرفتن و آموختن از تجربیات و دانش و اطلاعات به دست آمده و حمایت سازمان از یادگیری و کسب تجربه توسط اعضای خود و هم جنین بررسی در خصوص یافتن دلایل موفقیت یا عدم موفقیت طرحهای انجام شده به منظور لحاظ کردن نتایج آن در طرحهای انجام شده به منظور لحاظ کردن نتایج آن در طرحهای آتی برای انجام اثر بخش آنها.
مواردی که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرند، عبارتند از:
-
- ایجاد این تفکر که یادگیری در سازمان، به استفاده ی اثر بخش در عمل منجر شود.
-
- در تمام سازمان، جمع آوری تجربیات و آموختهها به رسمیت شناخته شود.
-
- فعالیت تسهیم و مبادلهی دانش: انتقال و رد و بدل شدن دانش اعضای سازمان بین یکدیگر، تا فرهنگ “تسهیم دانش قدرت است” جایگزین “دانش قدرت است” شود. هم چنین حمایت سازمانی از تبادل دانش میان اعضا و تعاملات و ارتباطات در این زمینه. در این فرایند، همکاران، دانشهای خود را به دیگران انتقال میدهند و این امر، موجب گسترش پایههای دانش سازمانی میشود.
در این زمینه باید گفت، تبادل دانش در سازمان، به زمان و بسترسازی مناسب نیاز دارد، چرا که ممکن است، این حالت به دلایل گوناگون در برخی از همکاران، احساس خطر را برانگیزد.
نکات اساسی در تبادل دانش، عبارتند از:
-
- همکاران بر انگیخته شوند و مایل باشند که دانش خود را ارائه دهند.
-
- نظامها و ساختارها از فرایند انتقال دانش، حمایت کنند.
-
- در تمام سازمان، تبادل دانش رسمیت یافته و از آن حمایت شود.
-
- فعالیت ارزیابی دانش: مورد سنجش قرار دادن وضعیت دانش و داراییهای دانشی سازمان، ایجاد چارچوبی توسط سازمان با ابزارها و معیارهای کمی و کیفی، برای ارزیابی وضعیت داراییهای دانش سازمان، نقاط ضعف و قوت مدیریت و تأثیرات استفاده از دانش در سازمان. در این فرایند باید دانشهای موجود و نیازهای فعلی و آتی دانش ارزیابی شوند. برای این کار لازم است که میزان رشد پایههای دانش و نیز دستاوردهای سرمایه گذاری مرتبط با آن اندازه گیری شود.
عواملی که امکان اندازه گیری پایههای دانش را ممکن میسازند، عبارتند از:
-
- تاثیر دانش بر کارایی سازمانی به رسمیت شناخته شود و در تفکر راهبردی سازمانی قرار گیرد.
-
- انواع شاخصها، معیارها و نکات اساسی در اندازه گیری ارزش داراییهای سازمانی ایجاد شود.
-
- فعالیت ایجاد و تثبیت دانش: توانایی سازمان در به وجود آوردن و تولید دانش و هم چنین تثبیت و حفاظت آن در سازمان، باید دانشهای مهم و راهبردی در این فرایند توسعه یابند و داراییهای دانشی، نیز مورد توجه قرار گیرند.
برای ایجاد و نگهداری دانش باید عوامل زیر فراهم باشد:
-
- ایجاد بستر و ابزارهای مناسب برای نگهداری دانش و خلق دانشهای جدید.
-
- روابط میان بخشهای مختلف به گونهای طراحی و ایجاد شود تا هدفهای مدیریت دانش تحقق یابد.
-
- سازمان به این معنا پی ببرد که استفاده از دانش ارزشمند است و باید از آن نگهداری شده وتوسعه داده شود.
- سیاستها، دستورالعملها و فرهنگ سازمانی، از تعامل بین بخشهای مختلف سازمان و نیز مابین همکاران حمایت کند.