حمایت از مستضعفان آن قدر مهم بوده که پیامبر اسلام و مسلمانان برای آنان در قرآن مورد خطاب قرار گرفته اند:
«چرا در راه خدا و برای نجات مستضعفان جنگ نمی کنید؟» (همان، آیه۵۷)
امام خمینی در این خصوص فرمود:
«اسلام از اول برای همین امر قیام کرده که به این مستمندان عالم در مقابل مستکبران خدمت کند و این ستمگران را به جای خود بنشانند و شما اشخاصی هستید که پیرو یک همچو اسلام عزیز هستید و به این پیروی باید ادامه بدهید» (صحیفه نور، ج۱۷، ص۷۵۲)
انگیزه دوم: قدردانی از محرومان و مستضعفان:
به عقیده امام، محرومان صاحبان اصلی انقلاب اند و اگر ایثار و فداکاری آنان نبود انقلاب به پیروزی نمی رسید. امام بارها و بارها بدین مطلب تذکر میداد، از باب نمونه به چند فراز از سخنان ایشان اشاره میکنیم:
«این پایین شهریها و این پابرهنهها ـ به اصطلاح شما ـ اینها ولی نعمت ما هستند، اگر اینها نبودند ما یا در تبعید بودیم، یا در حبس بودیم یا در انزوا، اینها بودند که همه ما را از این مسائل نجات دادند… اگر تا آخر عمرمان به اینها خدمت کنیم نمی توانیم از عهده خدمت اینها برآییم… شما امروز هم که ملاحظه میکنید اینهایی که در جبههها الآن دارند جانفشانی میکنند اینها از کدام طبقه هستند؟… الآن هم اینهایی که جانشان را در دستشان گرفتند و شما را حفاظت میکنند و آنهایی که در بین شهرها و در بین روستاها حفظ میکنند شما و مردم را همین طبقه هستند… شما باید توجه به این معنا بکنید که ما را اینها آورده اند وکیل کرده اند، آورده اند وزیر کرده اند، رئیس جمهور کرده اند. اینها ولی نعمت ما هستند و ما باید ولی نعمت خودمان را قدردانی کنیم و خدمت کنیم.» (همان، ج۱۶، ص۳۳)
امام خمینی در زمان مبارزه با رژیم شاهنشاهی تا زمان پیروزی انقلاب و بعد از آن، در خنثی سازی توطئههای دشمنان و به ویژه در زمان جنگ تحمیلی همواره از همکاری علمای دین و روحانیون استفاده میجست. از نقش حساس آنان در دفاع از اسلام و تأثیر تبلیغات آنان در میان تودههای مردم به ویژه محرومان و مستضعفان به خوبی آگاه بود، از این رو، در نگهداری انقلاب و دفاع از آرمانهای اسلامی نیز تلاشِ روحانیون را یک امر ضروری میدانست.
در حمایت از محرومان نیز به روحانیت دل بسته بود و انتظار همکاری جدی داشت، زیرا اولاً: چون روحانیت به ویژه طلاب و فضلای جوان غالباً از خانوادههای محروم هستند و طعم تلخ فقر و گرسنگی و محرومیت را چشیده اند در تعقیب هدف مقدس فقر ستیزی نیز بیشتر میتوان به آنان امیدوار بود.
و ثانیاً: حمایت از محرومین و مستضعفین یکی از مهم ترین اهداف اسلامی است که روحانیت وظیفه دارد در تبلیغ و ترویج آن کوشش کند. محرومان را به حقوق مشروعشان آشنا سازد و در گرفتن حق، آنان را بسیج نماید، به مسئولانِ نظام تذکر دهد و آنان را از حیف و میل اموال عمومی و تضییع حقوق مستضعفان بر حذر دارد.
و ثالثاً: روحانیون در طول تاریخ همواره پناهگاه و حامی محرومان بوده اند، و باید موقعیت دینی واجتماعی خود را در میان مردم به ویژه طبقات محروم حفظ کنند.
به همین جهت بود که امام خمینی (رحمه الله علیه) بارها و بارها و به مناسبتهای مختلف انجام وظیفه مهم دفاع از حقوق محرومان را به روحانیون تذکر میداد، از باب نمونه ایشان فرمودند:
«آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پابرهنههاست. چرا که هر کسی از آن عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر شرایطی خود را عهده دار این مسئولیت بزرگ بدانیم و در تحقق آن اگر کوتاهی بنماییم خیانت به اسلام و مسلمین کرده ایم.» (همان، ج۲، ص۴۴۲)
مهم ترین مسئولیت حکومت اسلامی برپا ساختن عدالت اجتماعی، رفع تبعیضات ظالمانه، کم کردن فاصله طبقاتی، فقر زدایی و دفاع از حقوق محرومان و مستضعفان است، زیرا سیره و آرمان همه پیامبران، به خصوص پیامبر اسلام (صلی الله علیه) و ائمه اطهار (علیه السلام) در طول تاریخ همین بوده است. مسئولان حکومت اسلامی وظیفه دارند تحقق این آرمان مقدس الهی را در صدر برنامههای خود قرار دهند و در این باره تلاش کنند، روشن است که اجرای چنین مهمی بسی دشوار و نیاز به طرح و برنامه ریزی دقیق و منسجم و همکاری و همفکری همه مسئولان در ردههای مختلف دارد.
منافع محرومین وتاکیدوسفارش امام خمینی به اسلام شناسان و قانون گزاران
امام خمینی (رحمه الله علیه) رهنمودها و توصیههای مهمی در این مورد داشتند که میتواند برای همه مسئولان مفید و کارساز باشد،
ایشان در این باره فرمودند:
«به عهده علمای اسلام و محققین و کارشناسان اسلامی است که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام طرحها و برنامههای سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنهها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به درآورند. البته پیاده کردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامههای اقتصادی آن و مقابله با اقتصاد بیمار سرمایه داری غرب و اشتراکی شرق بدون حاکمیت همه جانبه اسلام میسر نیست و ریشه کن شدن آثار سوء و مخرب آن، چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حکومت اسلامی هم چون جمهوری اسلامی ایران نیازمند به زمان باشد. ولی ارائه طرحها و اصولاً تبیین جهت گیری اقتصاد اسلام در راستای حفظ منافع محرومین و گسترش مشارکت عمومی آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان بزرگ ترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی به شمار میرود.» (همان، ص۸۲۱)
امام در همین راستا میفرمایند: «مجموعه قواعد اسلامی در مسائل اقتصادی هنگامی که در کل پیکره اسلام به صورت یک مکتب منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پیاده شود بهترین شکل ممکن خواهد بود. هم مشکل فقر را از میان میبرد و هم از فاسد شدن یک عده به وسیله تصاحب ثروت جلوگیری میکند و در نتیجه کل جامعه را از فساد حفظ میکند» (همان، ج۴، ص۶۷۱)
هم چنین امام خمینی(رحمه الله علیه) اظهار داشتند: «در این فرصت به همه مسئولان کشورمان تذکر میدهم که در تقدم ملاکها هیچ ارزش و ملاکی مهم تر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست، و همین تقدم ارزشی و الهی باید معیار انتخاب و امتیاز دادن به افراد و استفاده از امکانات و تصدی مسئولیتها و اداره کشور و بالاخره جایگزین همه سنتها و امتیازات غلط مادی بشود. چه در زمان جنگ و چه در حال صلح، چه امروز و چه فردا، که خدا این امتیاز را به آنان عنایت فرموده است. و صرف این امتیاز لفظی و عرفی کفایت نمی کند که باید هم در متن قوانین و مقررات و هم در متن عمل و عقیده و روش و منش جامعه پیاده شود. و مصلحت زجر کشیدهها و جبهه رفتهها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح دادهها و در یک کلام مصلحت پابرهنهها و گودنشینها و مستضعفین بر مصلحت قاعدین در منازل و مناسک و متمکنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامی مقدم باشد.» (همان، ج۲، ص۳۲۱)
لذا امام (رحمه الله علیه) فرمودند: «خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد. و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار بشوند، معاذ اللّه که این با سیره و روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین (علیه السلام) سازگار نیست» (همان، ص۹۲۱)
امام خمینی که یک فقیه عالی رتبه و یک اسلام شناس واقعی و یک متفکر درد آشنای فقر و محرومیت توده مردم بود عقیده داشتند که احکام و قوانین اسلام به گونه ای از سوی خدا نازل شده که اگر درست و همه جانبه و با توجه به اوضاع اسفبار مردم فقیر و مستضعف، و سوء استفاده مستکبران و زراندوزان، مورد مطالعه و تحقیق فقها و علمای درد آشنای اسلام قرار گیرد و به صورت یک طرح کلی و همه جانبه در اختیار قانون گذاران واقع شود و به صورت قوانین درآید و به وسیله مسؤولین اجرایی کشور پیاده شود میتواند تضمین کننده عدالت اجتماعی، و کم شدن فاصله طبقاتی و ریشه کن شدن فقر و محرومیت باشد.
و تحقق این امر بسیار مهم بر عهده فقها و اسلام شناسان و قانون گذاران نهاده شده است.
تاکید امام خمینی بربکارگیری افرادمستضعف دراموراجرایی کشور وچگونگی گزینش کارگزاران
امام خمینی (رحمه الله علیه) در خصوصِ انتخاب کارگزاران و مسئولان نظام اسلامی در تصدی پستهای مختلف، نیز توصیههایی داشتند که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
ایشان میفرمایند: «ثروتمندان هرگز به خاطر تمکن مالی خود نباید در حکومت و حکمرانان و اداره کنندگان کشور اسلامی نفوذ کنند و مال و ثروت خود را به بهانه فخر فروشی و مباهات قرار بدهند و به فقرا و مستمندان و زحمکتشان افکار و خواستههای خود را تحمیل کنند» (همان، ج۱۲، ص۸۲۱)
همچنین میفرمایند: «رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه ای باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند نه سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنه گان را نمی توانند بفهمند.» (همان، ص۷۸۱)
باز ایشان فرمودند: «آنهایی که در خانههای مجلل، راحت و بی درد آرمیده اند و فارغ از هم رنجها و مصیبتهای جان فرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنههای محروم تنها ناظر حوادث بوده اند و حتی از دور هم دستی بر آتش نگرفته اند نباید به مسئولیتهای کلیدی تکیه کنند که اگر به آن جا راه پیدا کنند چه بسا انقلاب را یک شبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند.» (همان، ج۰۲، ص۴۲۱)
ایشان تأکید میکرد که کارگزاران نظام در سطوح مختلف نمایندگی مجلس، ریاست جمهوری، وزرا، معاونان آنها، استانداران، مدیر کلها و دیگر کارگزاران نباید از افراد رفاه طلب انتخاب شوند. در این تأکیدهای فراوان و جدی به چند نکته مهم توجه داشت:
اول: امام عقیده داشت با توجه به این که تحقق عدالت اجتماعی و حمایت از محرومان از بزرگ ترین اهداف نظام اسلامی است در صورتی این امر مهم، تحقق مییابد که کارگزاران نظام از افرادی باشند که طعم تلخ فقر و محرومیت را چشیده باشند و از طبقات محروم باشند، تا با ایمان و اخلاص در تحقق این امر تلاش و جدیت نمایند، زیرا افراد رفاه طلب چنین انگیزه ای ندارند.
دوم: در صورتی که افراد رفاه طلب در مصادر امور، به ویژه پستهای کلیدی مانند مجلس، ریاست جمهوری، وزارت، معاونتهای وزیران، مدیر کلها، استاندارها قرار بگیرند این خطر جدی وجود دارد که در تدوین قوانین و مقررات، در تهیه طرحها و در مراحل اجرا، منافع خود و وابستگان و افراد هم طبقه خود را بر تأمین منافع محرومان و مستضعفان ترجیح دهند و به تدریج نظام اسلامی را از مسیر اصلی خود یعنی حمایت از محرومان و تأمین عدالت اجتماعی منحرف سازند.
سوم: اگر سرمایه داران و مستکبران در مقامهای کلیدی نظام به کار گمارده شوند، طبعاً راه برای نفوذ افراد هم طبقه آنها باز میشود و محرومان و مستضعفان یعنی صاحبان اصلی انقلاب، به تدریج کنار زده خواهند شد.
چهارم: در صورتی که طبقات محروم یعنی حامیان اصلی انقلاب احساس کنند که امور مهم کشور در قبضه سرمایه داران و رفاه طلبان قرار گرفته نسبت به اصل نظام و تأمین اهداف انقلاب بدبین میشوند و به تدریج از صحنههای انقلاب کنار میکشند و این بزرگ ترین ضایعه است.
پنجم: در صورتی که رفاه طلبان در مصادر مهم امور کشورداری قرار گیرند بیم آن میرود که به تدریج روح تجمل گرایی بر ادارات حاکم گردد. تأسیس ساختمانهای مجلل اداری و غیر اداری، تزیین هرچه بیشتر ادارههای دولتی، تأسیس هتلهای بسیار لوکس و چند ستاره، برگزاری کنفرانسها و کنگرههای پرهزینه و تشریفاتی و کم فایده، سفرهای تشریفاتی و کم سود داخلی و خارجی و دهها امور تجملاتی دیگر به صورت یک ارزش حکومتی در میآید. در این صورت، اموال عمومی که باید در راه تأمین عدالت اجتماعی و فقرزدایی و تأمین نیازهای واقعی تودههای محروم و مستضعف صرف شود به مصرف تجملات غیر ضروری خواهد رسید؛ کاری که با اهداف مهم انقلاب اصلاً سازش ندارد.
بدتر از همه این که اگر مسئولان نظام با تجمل گرایی و اشرافی گری خو گرفته و آن را به عنوان یک ارزش بشناسند، در تصمیم گیریهای خود تجمل گرایی و زندگی اشرافی و خوی رفاه طلبی را ترویج میکنند و آن را به صورت یک فرهنگ عمومی در میآورند و جامعه اسلامی را به سوی تجمل گرایی میکشند. علاوه بر این، رفتار اداری و زندگی خصوصی چنین کارگزاران رفاه طلبی برای طبقات متوسط جامعه الگو و سرمشق میشود، به زندگی تجملاتی آنها نگاه میکنند و سعی مینمایند به هر طریق ممکن ثروت بیشتری به دست آورند و زندگی خود را حداقل شبیه زندگی طبقه رفاه طلب سازند.
این توقعات و افزون طلبیها در حد معینی متوقف نخواهد شد و در اجتماع اختلالهای فراوانی به وجود خواهد آورد.
طبقات محروم جامعه نیز از این چشم و هم چشمیها مصون نخواهند ماند. آنان نیز از دور و نزدیک کم و بیش، به تجملات زندگی طبقات متوسط و بالا نظاره میکنند و سطح توقعاتشان روز به روز بالاتر میرود. و چون به خواستههایشان دسترسی ندارند نسبت به حکومت بدبین میشوند و اگر قدرت داشته باشند نارضایتیهای خود را اظهار میدارند. و امکان دارد در مواقع لزوم از نظام حمایت نکنند. علاوه بر این، فقر و تهیدستی منشأ بروز مشکلات فراوانی در جامعه خواهد شد.
با توجه به این آفتها بود که امام خمینی (رحمه الله علیه) همواره تأکید شدید داشتند که مسئولان نظام از افراد طبقات محروم انتخاب و گزینش شوند.
اهداف تشکیل وتاسیس نهادهای انقلابی ازسوی امام خمینی(رحمه الله علیه)
الف-کمیته امدادامام خمینی
سابقه شکل گیری و پی ریزی تشکیلات این نهاد به سالهای قبل از پیروزی انقلاب و حدوداً سال ۱۳۴۲ برمیگردد که تعدادی از انقلابیون اول نهضت اسلامی که در زمره همراهان و همرزمان حـضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) قرار داشتند و بعضاً مـسئولین فعلی این نهـاد میباشند، از طرف مـعظم له مـأموریت رسیدگی بهخـانواده زندانیـان سیاسی، نیازمندان مبارزین را بعهده داشتند.
اقدامات حمایتی و امدادی این بزرگان خصوصاً در زمان اوجگیری انقلاب اسلامی یعنی سالهای ۵۶ و ۵۷ که مبارزات امت مسلمان به اوج خود رسید و اعتصاب و تحصن همه جا را فرا گرفت، با حمایت گسترده و فراگیر از اعتصابیون و خانواده زندانیان سیاسی و نیازمندان جامعه سیر صعودی یافت.
با پیروزی انقـلاب شکوهمند اسلامی و آغـاز فعالیت مجـدد بخشهای اداری، اقتصادی و فرهنگی کشور، لـزوم حـمایت از نیازمندان در صـدر برنامههای نظام قرار گرفت و دقیقاً ۲۲ روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بعنوان دومین نهاد انقلابی کمیته امدادامام در تاریخ ۱۴ اسفند ماه ۱۳۵۷، هجری شمسی مطا بق با ۷ ربیع الثانی سال ۱۳۹۹، هجری قمری با حکم تاریخی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) برای مدت نا محدود ، به منظور تحقق بخشیدن به اهداف عالیه نظام جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه در حمایت و امداد محرومان و مستضعفان و خودکفا کردن آنان، تأسیس گردید.
هدف از تشکیل کمیته امداد امام (رحمه الله علیه)درماده دو اساسنامه تشکیل این نهاد چنین آمده است : ارائه ی خدمات حمایتی، معیشتی و فرهنگی برای نیازمندان و محرومان داخل و خارج کشور به منظور تامین خود اتکایی، تقویت و رشد ایمانی با حفظ کرامت انسانی می باشد.درماده سه نیزچنین آمده است:امداد امام نهادی انقلابی و مردمی، غیر انتفایی و عام المنفعه، دارای شخصیت حقوقی مستقل و استقلال مالی، اداری و استخدامی است که تحت نظارت عالیه ی (مقام معظم ولایت مطلقه ی فقیه) و طبق مقررات این اساسنامه اداره می شود.
وظایف امداد امام درماده شش عبارت است از :
الف ـ بررسی و شناخت انواع محرومیتهای مادی و معنوی نیازمندان و تبیین و تامین نیازهای حمایتی، معیشتی، فرهنگی و ارتقای سطح زندگی آنها در حد امکان و شناسایی افراد و خانوادههای لازم الحمایه در شهر و روستا و عشایر
ب ـ بررسی و ارائه ی پیشنهاد خط مشیها، سیاستهای اجرایی، طرحها، برنامهها و روشها ی مناسب برای رفع محرومیتهای نیازمندان در ابعاد مختلف به مراجع ذیربط و انجام اقدامات و پیگیریهای لازم جهت تحقق آنها .
ج ـ فراهم آوردن امکانات لازم به منظور خود اتکاء نمودن افراد و خانوادههای تحت پوشش و سایر نیازمندان از طریق ایجاد اشتغال ، اعطای وام ، آموزشهای فنی و حرفه یی و ارائه ی خدمات لازم در حد امکان .
د ـ ایجاد تسهیلات لازم جهت ارائه ی خدمات بهداشتی و درمانی واقدام به بیمههای درمانی و اجتماعی اقشار آسیب پذیر در حد امکانات و چارچوب قوانین ومقررات مربوطه .
بیت اول:
در بیت اول شاعر به حال آن چشم که معشوق را ندیده است تأسف می خورد و باز به حال آن چشمی که روی معشوق را ندیده ولی پس از دیدن او به روی دیگری نگاه کرده هم افسوس می خورد و آن را فاقد قوه ی تشخیص می داند. بین واژه های «دیده» و «ندیده» جناس ناقص افزایشی دیده می شود. فعل نگریده از مصدر نگریستن در این بیت به معنای نگاه کرده بکار رفته است. بین «دیده » درمصرع اول که به معنی چشم است و «دیده» در مصرع دوم که به معنی «دیدن» است جناس تام وجود دارد. همچنین بین «روی» و «رویی» جناس ناقص افزایشی وجود دارد.
بیت دوم:
در بیت دوم سعدی ادعا می کند که اگر سرزنش کنندگان عاشقان که همانا زاهدان و عابدان هستند، چهرهی معشوق را ببینند، درک می کنند که چرا عاشق دیوانه شده و از خود بیخود گشته است. در این بیت «پری» استعاره از معشوق زیبا است. «مدعیان» کنایه از سرزنش کنندگان و آنان که اهل زهد و تقوا هستند و عاشقان را سرزنش می کنند. همچنین «دیوانه» کنایه از عاشق شیدا است. عبارت «جامه دریدن» کنایه از شدت اشتیاق و سوز وگداز است.
بیت سوم:
در بیت سوم مقصود سعدی توضیح بیشتر صفات جمال معشوق و نیز تکمیل علّت بیت قبل بوده است چنان که گفته: آن کیست که گرد چهره زیبای درخشان معشوق را که مویی سیاه و خوشبوی همانند مشک دارد، نیم دایره ای از مشک سیاه کشیده است و قاعدتاً منظور خداوند متعال بوده که اینچنین معشوق را آفریده است مضاف بر اینکه در بیت سوم واژه خورشید استعاره می باشد زیرا که در مورد «چهره درخشان معشوق» به کار رفته است و نیز جمال معشوق از لحاظ درخشندگی و تابناکی به خورشید تشبیه شده و بنابراین ترکیب «خورشید جمال» تشبیه صریح می باشد. در جای دیگر این بیت «مشک سیه» استعاره از زلف سیاه و خوشبوی معشوق است.
بیت چهارم:
در بیت چهارم خطاب سعدی به شخص عاقل است، از آنجایی که عاقلان با دوراندیشی و حسابگری گام برمی دارند، عشق و عاشقی نقطه مقابل آنهاست و بنابراین عشق و عاشق شدن را یک بلا و گرفتاری و یک لغزش و گناه برای فرد مبتلا محسوب می کنند لذا عشق و عاشقی را به «پای به سنگیت بر آید» می خوانند و در مصرع دوم به طور شفاف با آوردن نام فرهاد اشاره به داستان شیرین و فرهاد کوه کن دارد و در صف آرایه های درونی تلمیح را ازان خود کرده است. همینطور با نگاهی بر ترکیب دو مصرع غریب نیست که آرایه ارسال المثل هم مقبول افتد، از آنجایی که جمله «پای به سنگیت بر آید» یعنی دچار گرفتاری شوی، ذهن را فوری به سمت مصرع دوم و داستان فرهاد کوه کن می کشاند و قصد شاعر مثال زدن برای فرد گرفتار بوده که علت کوه کنی فرهاد را بیان کرده است.
بیت پنجم:
دربیت پنجم سعدی با آوردن «آن کس» در مصرع دوم برای «رحمت نکند» در مصرع اول، منظور خود را «آدمی» و در واقع غیر خداوند بیان کرده یعنی رحمتی که از دست آدمی بر می آید به معنای ترحّم و دلسوزی و شفقّت می شود یعنی: کسی بر دل بی چاره و بی نوای فرهاد کوه کن ترحّم نمی کند مگر اینکه سخن گفتن شیرین «معشوق فرهاد» را بشنود. چنان که پیداست تلمیح به داستان فرهاد و شیرین در این بیت هم آورده است. و نیز کلمه «شیرین» چون در دو معنای معشوق فرهاد و نیز به معنای خوش آیند و گوش نواز «با توجه به ترکیب سخن شیرین» آمده است پس بنابراین ایهام می باشد.
بیت ششم:
در بیت ششم، سعدی مستقیماً مخاطبش معشوق است، و می گوید:ای معشوق بخاطر ابروان همچون کمان تو دلی نیست در شهر که در سینه اش همچون کبوتر لرزان و پُر تپش نباشد. در واقع می خواست بگوید و خبر دهد به معشوق که همه به خاطر زیبایی تو و کمان ابرویت دل پریشان و لرزان هستند در اینجا «کمان مهره ابرو» تشبیه صریح می باشد زیرا که کمان و هلال ابروی یار را به کمانی تشبیه کرده که با آن گلوله یا مهره گلین پرتاب می کردند.
بیت هفتم:
دربیت هفتم سعدی در وصف معشوق می گوید: در خیال کسی نمی گنجد که تو ای معشوق چه قد و بالای رعنایی همچون درخت داری و تا به حال کسی از چنین درخت بلند و دلپذیری میوه نچیده است. و در واقع چون در مصرع دوم میوه را آورده و در مصرع اول درخت را میتوان معشوق را به لحاظ کامل بودن زیبایی به درختی پربار و پر ثمر تشبیه کرد که دوشیزه و دست نیافتنی و بِکر می باشد. درخت در این بیت استعاره از قد و بالای معشوق به کار رفته است.
بیت هشتم:
در بیت هشتم خطاب سعدی به معشوق می باشد که: راز قدرت الهی که وصف ناپذیر و بلا کیف می باشد طوری در چهره تو «ای معشوق» نمایان و آشکار است همانطور که چهره در آیینه دیده می شود. قدرت الهی به قلم تشبیه شده است که توانسته رازش را در کشیدن معشوق نشان دهد.
بیت نهم:
در بیت نهم خطاب سعدی به معشوق است و می گوید: ما از تو ای معشوق آرزویی و خواسته ای جُز وصال تو نداریم، و کاممان با وعده های شیرین و دل انگیز، شیرین نمی شود، برو به کسی محبّت کن و وعده های شیرین بده که طعم محبّت را نچشیده باشد و با همین وعده ها خوش باشد. «حلوا دادن» کنایه است از وعده های شیرین و خام، دادن است.
دربیت دهم سعدی در وصف حال خویش می گوید: با این همه شدّت و فراوانی بلا «که از جهت معشوق بر سرم آمده و نصیبم گشته است» ، جای تعجب و شگفتی نیست اگر سعدی اشک بریزد.
باران بلا در مصرع اول تشبیه صریح می باشد زیرا که شدّت و زیادی ناراحتی و گرفتاری را به باران تشبیه کرده است.
«ن» در نشگفت به معنای نهی آمده که مختص زبان و زمان دوره سعدی است به معنای جای شگفت و تعجب نیست.
«ش» در «اگرش» ضمیری ست که متعلق به چشم «سعدی» آمده است. یعنی «اگر خانه چشم او» . «خانه چشم» هم تشبیه صریح است که برای محدوده چشم خانه قائل شده است. «آب چکیدن» در مصرع دوم کنایه می باشد از اشک ریختن. به معنای چکه کرئن آب «اشک» از سقف خانه چشم است.
وزن غزل:
وزن غزل مفعولُ مفاعیلُ فعولن در بحر هزج مثمن احزب مکفوف محذوف است که یکی از پرکاربردترین و شیواترین اوزان عروضی است که سعدی هم بسیار از آن استفاده کرده است. شیوایی و رسایی کلام و انسجام آوایی با بکارگیری این وزن کاملاً به چشم می آید.
قافیه:
در این غزل کلمات «نگریده »، «دریده»، «کشیده» و . . . قافیه ی غزل را تشکیل می دهند و در کنار کلمهی «است» که ردیف به شمار می رود قرار گرفته اند. کلمه های قافیه همگی در انتها به صامت «ه» ختم میشوند که به علت وجود مصوت کوتاه «» به ردیف می چسبند و در واقع «ه» تلفظ نمی شود، این امر کمک شایانی به روانی و شیوایی زبان غزل کرده است.
ویژگی سبکی :
ایجاز و اجتناب از حشو، نشاندن اجزای جمله در جای خود، پرهیز از هجاهای سه حرفی که تلفظ کلمات را سنگین می کند، دقت در تناسب کلمات، اعتدال در تشبیه و استعاره، فرار از هر گونه تنافری در حروف و کلمات از جمله ویژگی های سبکی سعدی است که در این غزل به چشم می آید در بیت های انتهایی غزل هم نمونه هایی از ویژگی های دستوری سبک مختص سعدی را مشاهده می کنیم هر چند که در بخش اندکی از این ابیات سعدی علی رغم میل باطنی و علاقه ی خود به سبک پیشینیان خود رجوع می کند.
۴-۱-۴٫
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیده است وی باغ لطافت به رویت که گزیده است
زیباتر ازین صید همه عمر نکرده است شیرین تر ازین خربزه هرگز نبریده است
ای خضر حلالت نکنم چشمه حیوان دانی که سکندر به چه محنت طلبیده است
آن خون کسی ریخته یی یا می سرخ است یا توت سیاه است که بر جامه چکیده است
با جمله بر آمیزی و از ما بگریز جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیده است
نیک است که دیوار به یکبار بیفتاد تا هیچ کس این باغ نگویی که ندیده است
بسیار توقف نکند میوه ی بر بار چون عام بدانست که شیرین و رسیده است
گل نیز در آن هفته دهن باز نمی کرد و امروز نسیم سحرش پرده دریده است
در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی کشتی رود اکنون که تترجسر بریده است
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگر بار ما را بس ازین کوزه که بیگانه مکیده است
سعدی در بستان هوای دگر زن وین کشته رها کن که درو گله چریده است
درون مایه اصلی غزل:
در این غزل، جناب سعدی از معشوق گله مند است و با شکایت با معشوق صحبت می کند و از اینکه معشوق را در معاشرت با نامحرمان می بیند و همین طور وی را در دسترس نامحرمان دیده است و اینکه دست نامحرمان به خلوت وجود و حضور معشوق رسیده است و کمیاب شده اند و خود معشوق این حجاب و مرز را از میان برداشته است ؛ ناراحت و غصه دار می باشد و در نتیجه این غصه به عشق تجاوز شده و قصه غمگین دلدادگی سعدی به چنین معشوقی را باعث عبرت خود می داند و حکایت تلخی از همین باب برای خویش مثال می زند و در پایان راه برگشتی نمی بیند و قاصر و رمیده از این عشق بر میگردد و به خود دستور بازگشت و دل کندن از هوای چنین معشوقی را می دهد.
این غزل سعدی به عبارتی یک تراژدی عاشقانه یا به زبان ادبیات فارسی یک داستان غم انگیز و یک شکایت نامه عاشقانه محسوب می شود و جدایی این موضوع سعدی با زبان ظریف و موشکافانه خود از تلمیحات بی نظیری در زمره ادبیات فارسی و این مضمون استفاده شاهکاری نموده است که جای بسی تأمل دارد.
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول:
در بیت اول خطاب سعدی به معشوق است و می پرسد ای معشوق و محبوب زیباروی، چه کسی لب لعل فام و سرخ و قیمتی تو را چه کسی چشیده است؟ ای یار زیبا و ظریف، چه کسی از میوه شیرین رویت کام گرفته و بهره مند شده است؟ «باغ لطافت» استعاره از معشوق ظریف و زیباست. «به» در اینجا میوه به است و استعاره از چانه محبوب و مترادف با «سیب زنخندان» معشوق می باشد.
بیت دوم:
در بیت دوم سعدی خطاب به نامحرمانی که از معشوقش دسترسی پیدا کرده اند می گوید: زیاتر و باشکوهتر از این شکار «معشوق و محبوب سعدی» نبریده و استفاده نکرده اید. در واقع مراد از صید و خربزه شیرین در بیت دوم همان معشوق است که که در بیت اول به صورت «لعبت خندان و باغ لطافت» آمده است. و همچنین فاعل فعلهای صید کردن و بریدن همان نامحرمان هستند که در بیت اول به صورت کسی که لب لعل فام را مزیده و روی معشوق را گزیده است.
بیت سوم:
در بیت سوم سعدی با مخاطب قرار دادن خضر در واقع او را همچون نامحرمان و کامیابان خلوت معشوق دانسته است که بدون زحمت و رنجی از محبوب و معشوق سعدی کامیاب و بهره مند شدند و همچنین نا محرمان معشوقش را نیز چون خضر دانسته است و می گوید: ای خضر به تو روا نمی دارم و از تو نمیگذرم و حلالت نمی کنم زیرا از «چشمه حیوان» که در واقع آب حیات و جاودانگی ست که مقصود معشوق می باشد، بدون رنج و زحمت بهره گرفتی چنان که با توجه به داستان خضر و اسکندر، شاه را چشمه جاودانگی و آب حیات را اسکندر بود که نشان خضر داد و خودش از آن آب حیات بی بهره و بی نصیب ماند. «چشمه حیوان» در واقع منظور منبع جاودانگی و حیات ابدی می باشد. «سکندر» در واقع همان اسکندر است که طبق لزوم قرارگیری در شعر الف آن حذف و تخفیف یافته است، و اسکندر همان شخصیت معروف داستان خضر می باشد. آرایه درونی برجسته این بیت همان تلمیح به داستان خضر و اسکندر و چشمه آب حیات می باشد.
بیت چهارم:
در بیت چهارم سعدی روی سخنش با معشوق است، و به او می گوید: آیا کله های سرخ که بر لباس تو دیده می شود، به خاطر ریختن خون کسی ست یا اینکه شراب سرخ یا توت سیاه خورده ای و بر روی لباس تو چکیده است؟صنعت این بیت تجاهل العارف است زیرا شاعر جواب سوال خود را می داند و با سوال کردن می خواهد به وضعیت موجود اشاره کند و معشوق را متوجه سازد.
بیت پنجم:
وفاداری: منظور از وفاداری در این پژوهش با بهره گرفتن از سه سوال به شرح زیر که از تحقیق (امین و همکاران، ۲۰۱۳) بدست آمده مورد سنجش قرار میگیرد. ۱) من تمایل به گفتن چیزهای مثبت در مورد بانک سپه به دیگران را دارم. ۲) من تمایل دارم به دوستان و بستگان جهت انجام فعالیت کسب و کار بانک سپه را توصیه نمایم. ۳) من برای انجام فعالیت کسب وکار مراوده با بانک سپه را ادامه خواهم داد.
۱-۷) شرح کامل روش تحقیق بر حسب هدف، نوع دادهها و نحوه اجرا
تحقیق حاضر از نظر هدف از نوع تحقیقات توصیفی پیمایشی و از نظر نحوه اجرا از نوع تحقیقات کیفی است که در طی مراحل اجرا آن به دنبال توصیف روابط بین عوامل شناخته شده مرتبط با رضایت مشتری، تصویر، اعتماد و وفاداری مشتریان بازار خدمات شعب بانک سپه منطقه کرمانشاه میباشد. و از نظر هدف کاربردی که هدف از آن توسعه دانش کاربردی در یک زمینه خاص میباشد. به عبارت دیگر، تحقیقات کاربردی، در جهت کاربرد عملی دانش، هدایت می شود.
۱-۸ دامنه تحقیق
۱-۸-۱ قلمرو موضوعی
قلمرو موضوعی این تحقیق، بازاریابی خدمات بانکی با مقایسهی تاثیر محرک رضایت مشتری بر تصویر، اعتماد و وفاداری مشتری به تفکیک گروه های اجتماعی میباشد.
۱-۸-۲ قلمرو مکانی
محدوده مکانی این تحقیق مشتریان و گیرندگان خدمات از شعب بانک سپه منطقه کرمانشاه میباشد.
۱-۸-۳ قلمرو زمانی
در این تحقیق از نظر زمانی، دوره بین فروردین ۱۳۹۲الی شهریور۱۳۹۲ مورد بررسی قرار گرفته است و مشتریان شامل افرادی هستند که از خدمات بانک سپه تا قبل از فروردین ۱۳۹۲ استفاده کرده اند.
۱-۹ روشها و ابزار تجزیه و تحلیل داده ها
با بهره گرفتن از آمار توصیفی به بررسی ویژگیهای جامعه آماری و سپس به آزمون فرضیات و ترسیم دیاگرام تحلیل مسیر میپردازیم. به منظور بررسی رابطه بین متغیرهای وابسته و بررسی فرضیه های تحقیق، با بهره گرفتن از نرم افزارSPSS، از آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون آزمون Tیک طرفه، آزمون T دو طرفه و آزمون آنالیز واریانس یک طرفه استفاده می شود. به منظور آزمون مجموعه روابط علت و معلولی بین وفاداری مشتری و مولفههای مورد بررسی با بهره گرفتن از نرمافزار آموس معادلات ساختاری روابط بین متغیرها مدلسازی میگردد. همچنین با بهره گرفتن از آمار توصیفی ویژگیها ودستهبندیهای سنی و شغلی و … بدست می آید.
فصل دوم
ادبیات نظری و پیشینه تحقیق
۲-۱ رضایت مشتری
۲-۱-۱ تعریف مشتری
«مشتری» همان کسی است که نیازش را خود تعریف می کند، کالاها و خدمات تولیدی را مصرف می کند و حاضر است بابت آن هزینه مناسبی بپردازد. ولی زمانی این هزینه را متقبل می شود که در کالاها یا خدمات تحویلی ارزشی را ببیند که پرداخت هزینه آن را توجیه نماید (شاهین و تیموری، ۱۳۸۷، ص۱۶).
۲-۱-۲ اهمیت مشتری
در دنیای امروزه تا زمانی که بهتر شدن بهترین است، بانکها و موسسات مالی برای کمتر از آن برنامه ریزی نمیکنند. با این وجود دیگر رضایت مشتری مطرح نبوده بلکه علیرغم تمام آنها شاد کردن مشتری با پیشی گرفتن از انتظارات مشتریان به منظور وفادارسازی آنها میباشد و این گونه است که امروزه میزان رضایت مشتری را با ارزیابی میزان پیشی گرفتن از انتظارات آنها محاسبه می کنند.
به دلیل آنکه انتظارات و نیازهای مشتریان متفاوت بوده و حفظ حسن نیت مشتریان برای مدت طولانی همیشه مهمتر از دستاورهای کوتاه مدت آنان میباشد، باید نیازهای جاری آنها را درک و تمایلات آتی آنها را پیشبینی کنیم. به همین دلیل امروزه هدف بانکها حفظ سطح بالای رضایت مشتریان با فراهم نمودن و ارائه مستمر و پیوسته خدمات و ارزشهای عالی است که در رقابت موفق باشند. یک چرخهی قابل توجه در این بانکها این است که همه میکوشند با ارائه یک خدمت بهتر گوی سبقت را از دیگران بربایند. این امر باعث ایجاد ارتباطات کلامی بهتر، کسب سود بیشتر، توانایی جذب استعدادهای بزرگ و نهایتا اطمینان از یک فرهنگ مشترک که منجر به ایجاد و ارتقا انگیزش افراد می شود را در بانک فراهم می آورد.
برای پیشرو بودن در ارائه خدمات مالی ضرروی است که شما از انتظارات مشتریان قدم فراتر گذاشته و مشتریان خود را متحیر و مجذوب سازید و این بدان معناست که ارائه فراتر از انتظارات مشتری رود و همچنین دارای مکانیزمی باشد که توان پاسخگویی به نیازها و خواستههای مشتری را داشته باشد.
قانون طلایی مشتری مداری این است که:
«همیشه حق با مشتری است؛ حتی اگر حق با مشتری نباشد».
به بعبارتی دیگر “مشتری مداری دو قانون بیشتر ندارد قانون اول این که همیشه حق با مشتری است و قانون دوم اینکه اگر حق با مشتری نباشد به قانون اول مراجعه کنید.”
هم اکنون بازاریابی در سیر تکامل خود در مرحله ای قرار دارد که بازاریان تنها در اندیشه یافتن مشتریان جدید نیستند، امروز هدف از بازاریابی مدیریت تقاضا از طریق رشد دادن و سوق دادن مشتری تا حد بلوغ در نردبان وفاداری به سازمان است.
مدیران بانکها در گذشته تنها در اندیشه یافتن مشتری جدید بودند و امروز “دانش و هنر یافتن و نگهداری از مشتریان” را عهدهدار هستند. در بازاریابی دیروز شاخص موفقیت “سهم از بازار” بود، ولی در بازاریابی امروز”سهم از مشتری” شاخص موفقیت محسوب می شود. آنچه که برای بانکهای امروزی ار
زش تلقی میگردد؛ «ایجاد رابطه مستمر با مشتری و نگهداری آنها برای مدت زمان طولانی و خلق مشترک تجارب با آنها» است و بانکهایی موفق هستند که بتوانند “مشتریان تمام عمر” برای خود ایجاد نمایند.
دلیل اهمیت قائل شدن بیش از حد برای مشتری با توجه به تحقیقات و مطالعات گستردهای که در سازمانها و از جمله بانکها در این خصوص صورت گرفته بسیار روشن و مشخص است؛ زیرا:
۱) بازگشت سرمایه در بانکهای مشتری مدار ۱۷ درصد و در بانکهای معمولی ۱۱ درصد است.
۲) سود فروش در بانکهای مشتری مدار۲/۹ درصد و در بانکهای معمولی ۵ درصد است.
۳) رشد سهم بازار در بانکهای مشتری مدار۶ درصد و در بانکهای معمولی ۲ درصد است.
۴) کاهش هزینهها در بانکهای مشتری مدار۱۰ الی ۱۵ درصد و در بانکهای معمولی ۲ الی ۳ درصد است.
۵)رشد قیمت سهام در بانکهای مشتری مدار۹/۱۶ درصد و در بانکهای معمولی ۹/۱۰ درصد است.
۶) در بانکهای مشتری مدار۵ درصد کاهش در گریز مشتری (از دست دادن مشتری) باعث افزایش ۸۵ درصد سود میگردد.
۷) ۹۸ درصد مشتریان ناراضی بدون شکایت و بدون اطلاع قبلی بانک را ترک کرده و به سوی رقیب میروند.
۸) چنانچه بانکی نرخ نگهداری مشتری خود را ۲ درصد افزایش دهد. اثرش بیشتر از این است که هزینههای عملیاتی خود را ۱۰ درصد کاهش دهد.
۹) در مورد علل شکست بانکها و سازمانهای ناموفق، تحقیقات نشان میدهد که ۶۲ درصد از آنها، رضایت مشتری را به عنوان یک اولویت تلقی نمیکنند.
۱۰) هزینه جذب یک مشتری جدید بین ۵ تا ۱۱برابر نگهداری یک مشتری قدیمی است.
۱۱) ضرر و زیان از دست دادن یک مشتری، در حکم فرار۱۰۰ مشتری دیگر است (شاملو، ۱۳۸۸، ص۲۱-۱۸).
۲-۱-۳ مفهوم رضایت مشتری
۱-رضایت مشتریان عکسالعمل احساسی (عاطفی) و یا حالتی از درک متقابل و شناختی است.
۲-رضایت مشتریان پاسخی در ارتباط با تمرکز ویژه روی انتظارات از تولید و تجربه استفاده از خدمت و یا مصرف و غیره است.
۳-رضایت مشتریان عکسالعملی است که در یک دوره زمانی رخ میدهد. مثلا بعد از اولین انتخاب یا براساس تجربههای مکرر و انباشته و غیره (رشیدی،۱۳۸۷؛ ص۳۲).
الیور(۱۹۹۷)رضایت مشتری را اینگونه تعریف میکند: رضایت، همان واکنش حاصل از کامیابی مصرفکننده است. رضایت قضاوتی است دربارهی ویژگی یک محصول یا خدمت، یا خود محصول یا خدمت، زمانی که سطح مطلوبی از کامیابی مصرف ایجاد میشود و سطوح بالاتر یا پایینتر از سطح مطلوبیت را شامل میشود. رضایت مشتری احساس یا نگرش مصرفکننده نسبت به محصول یا خدمت پس از اینکه مصرف شد، میباشد. (سیدجوادین و کیماسی،۱۳۸۴؛ ص۱۲۶). همچنین الیور(۱۹۹۷) توضیح داده است که رضایت مشتری هنگامی کامل است که انتظار مشتری با محصولات و خدمات ارائه شده تلاقی پیدا کند. اگر ارزش درک شده برابر یا حتی فراتر از انتظارات مشتریان از خدمات باشد. آنها راضی هستند و اگر کمتر از انتظارات مشتریان مصرفکننده باشد آنها ناراضی هستند. براساس این نظریه انتظارات از عملکرد را قبل از خرید مصرفکنندگان تشکیل میدهد. این انتظاارت از تجربیات گذشته بدست آمده است. از خود محصول یا محصولات مشابه، سایر محرکهای بازاریابی و نگرشهای موجود و احساس اعتماد به نفس توسط مصرفکننده (مون و همکاران،[۲۱] ۲۰۱۱). کاتلر[۲۲] (۱۹۹۷)، رضایتمندی مشتری را به شرح زیر تعریف میکند: رضایتمندی احساس لذت یا ناامیدی فرد است که از مقایسه عملکرد یک محصول (یا نتیجهی کار آن) با توجه به انتظارات وی حاصل میگردد. براون[۲۳] (۱۹۹۲) رضایتمندی مشتری را اینگونه توصیف میکند: حالتی که در آن نیاز، خواسته و انتظارات مشتری از کالا یا خدمات برآورده شده یا افزایش مییابد و در نتیجه آن، تکرار خرید کالا، اطمینان و ستایش فرد به وقوع میپیوندد. براساس نظرات جونز و ساسر[۲۴] (۱۹۹۵) چهار عامل اساسی بر رضایتمندی فرد موثر هستند که عبارتند از: ۱-عناصر اصلی کالا یا خدمات؛ ۲-خدمات پیشتیبانی؛ ۳-فرایند اصلاح هنگام روبرویی با سوابق نامطلوب؛ ۴-خدمات ویژه؛
بلانچارد و گالووی[۲۵]معتقدند: «رضایت مشتری در نتیجهی ادراک مشتری طی یک معامله یا رابطهی ارزشی است به طوری که قیمت مساوی است با نسبت کیفیت خدمات انجام شده به قیمت و هزینههای مشتری (هالوول،[۲۶] ۱۹۹۶). ادبیات پژوهش دو روش را برای اداره کردن رضایت بدست آورده است. برای اولین بار رضایت مصرفکننده پس از ارزیابی خاص معامله (هاست، کنی و اندرسون،[۲۷] ۲۰۰۴) دیده میشود. این دیدگاه اشاره به احساسات مشتریان هنگام پاسخ به برخورد با محصول و یا خدمات خاص دارد (هوبرت و بیتنر؛[۲۸] ۱۹۹۴). روشی دیگر تعریف رضایت و نارضایتی مصرفکننده به عنوان رضایت انباشته است. این دیدگاه ناشی از تعیین رضایت و کارآیی یک محصول و یا خدمت در طول زمان است (زایت حمل و همکاران؛ ۱۹۹۳). مطالعهی رضایت مشتری نشان
میدهد که درک رضایت مشتری نشان دهنده ارزیابی کلی مشتریان برای درک رضایت و نارضایتی از مواجهه با خدمات بانک در طول زمان است. (فرنل و همکاران،[۲۹] ۱۹۹۶، هات و کنی اندرسن، ۲۰۰۴).
در همین حال (عثمان و اوون،[۳۰] ۲۰۰۲) نشان میدهند که بین ۶۰ تا ۷۸ درصد از مشتریان بانکهای اسلامی کویت از تماسهای کلی و شخصی خود با کارمندان بانک راضی بودند. در بانک اسلامی مالزی فهمیده شده است که خدمات سریع و کارآمد، دوستی با پرسنل بانک، و سرعت مبادله معیارهای کلیدی هستند که مشتریان برای سنجش رضایت خود از خدمات بانک در نظر میگیرند (امین و عیسی، ۲۰۰۸).
توجه کردن و اهمیت دادن به آراء و عقاید مشتری در وی تعلق خاطری را نسبت به سازمان به وجود آورده، سبب میگردد، نه تنها در مشتری نوعی رضایتمندی به وجود آید، بلکه وی خود را جزیی از سازمان بداند. این رضایتمندی نیز کلید موفقیت بانک است. چون برای بانک «مشتری راضی و خوشحال خیلی بیشتر از یک برنامه مالی و سرمایهگذاری سودآور است و خیلی بیشتر از یک برنامه نیروی انسانی برای کارکنان رضایت خاطر ایجاد میکند و خیلی بهتر از یک سیستم بازاریابی برای بانک بازار فراهم میآورد. پس در میان آنچه که مدیران بانک باید بدانند هیچکدام مهمتر از موضوع رضایت مشتری نیست (سلطانی، ۱۳۸۰؛ ص۴۰).
تحقیقات صورت گرفته عبارتند از :
-
-
- لیلی احمدی(۱۳۸۳) ، دانشکده حقوق دانشگاه تهران ، در پایان نامه خود تحت عنوان، سرمایه اجتماعی و شاخص های ارزیابی آن ، به شرح و توصیف سرمایه اجتماعی و شاخصهای ارزیابی آن پرداخته است. روش مورد استفاده در این تحقیق از نوع توصیفی و از شاخه همبستگی بوده است که به صورت پیمایشی انجام شده و برای ارزیابی و سنجش سرمایه اجتماعی از ابزار گرداوری داده ها یعنی پرسشنامه استفاده کرده است. جامعه آماری وی کارکنان دانشگاه تهران است. نتیجه این تحقیق بدین صورت شد که شاخص های موجود در سرمایه اجتماعی را ارزیابی نموده است.
-
-
- بهروز قلیچ خانی (۱۳۸۵) ، در دانشگاه تربیت مدرس، در رساله دکتری خود تحت عنوان تبیین نقش سرمایه فکری و سرمایه اجتماعی در مزیت رقابتی سازمان با به کار گیری روش تحقیق توصیفی – همبستگی و با انجام تحقیق خود به صورت پیمایشی و همچنین بهره گیری از پرسشنامه و مصاحبه، به این نتیجه می رسد که یکی از قابلیت های مهم سازمانی که می تواند به سازمانها در خلق و تسهیم دانش کمک بسیار نماید و برای آنها در مقایسه با سازمانهای دیگر مزیت رقابتی پایدار ایجاد کند ، سرمایه اجتماعی است.
سابقه تحقیقات و مطالعات انجام گرفته در مورد سرمایه اجتماعی در جهان
برخی ازتحقیقات مهم انجام گرفته پیرامون سرمایه اجتماعی در سایر نقاط جهان عبارتند از:
-
- مطالعه رابرت پاتنام[۲] (۲۰۰۰) درباره نقش سرمایه اجتماعی در عملکرد شوراهای منطقه ای ایتالیا :
پاتنام در مطالعه حکومتهای منطقه ای تازه تاسیس ایتالیا در دهه ۱۹۷۰درمی یابد که از نظر کارامدی اداری و پاسخ گویی به نیازهای شهروندان ، تفاوت های بسیاری میان دو بخش شمال و جنوب ایتالیا وجود دارد. پرسش اساسی پاتنام علل این تفاوتها با وجود مشابهت های بسیار از نظر ساختار اداری و بودجه حکومتهای منطقه ای این دو بخش است. بررسی های وی به این نتیجه می رسند که شرایط اجتماعی ،اقتصادی ،سیاسی و فرهنگی متفاوت این دو بخش به ویژه به لحاظ وجود سنت های مدنی پایدار و همه گیر در شمال ایتالیا ، افراد را در شبکه های روابط اجتماعی در قالب انجمن ها ، باشگاه ها، احزاب و مانند آنها قرار می دهد و همکاری میان آنها را آسان می کند. این سنت ها عامل اساسی موفقیت حکومت های منطقه ای شمال ایتالیا است.
پوتنام از روش های تحقیق متنوعی مانند مشاهده میدانی منظم ، مطالعه موردی و روش های تاریخی برای پژوهش خود بهره برد. نتایج بررسی پوتنام نشان می دهد که در ایتالیا می توان مناطق مدنی و غیر مدنی را از یکدیگر تشخیص داد. مناطق مدنی جاهایی هستند که زندگی در آنها به طور افقی سامان یافته است و در آنها شهروندان، احساس قدرت و اختیاربرای مشارکت در تصمیم گیری های عمومی میکنند. آنها مشتاقانه مسائل عمومی را در مطبوعات پی میگرند و به یکدیگر اعتماد و از قوانین تبعیت میکنند.
مناطق غیر مدنی ویژگی های بسیار متفاوتی از مناطق مدنی دارند و در آنها مفهوم شهروند عجیب می نماید . مشارکت افراد در مسائل عمومی و سیاسی به سبب وابستگی شخصی و طمع فردی است . در انجمن های اجتماعی و فرهنگی ، مردم مشارکت چندانی ندارند . فساد هنجار تلقی می گردد و قانون برای نقض کردن وضع شده است . تقریبا تمام افراد احساس ضعف ، استثمار شدگی و نارضایتی می کنند. پرسش پوتنام این است که چرا زندگی جمعی ، اعتماد و همکاری در جنوب ایتالیا پا نگرفت و به جای آن روابط سلطه آمیز ، فساد سیاسی ، بدبینی و عدم اعتماد در روابط اجتماعی ایجاد شد؟
پاسخ همانا سرمایه اجتماعی است.
همکاری داوطلبانه در جامعه ای که سرمایه اجتماعی عظیمی را در شکل هنجارهای عمل متقابل و شبکه های مشارکت مدنی به ارث برده است ، بهتر صورت می گیرد . به نظر پوتنام منابع سرمایه اجتماعی معمولا خود تقویت کننده و خود فزاینده اند. چرخه باز تولید کننده فضایل ، منجر به تعادل اجتماعی همراه با سطح بالایی از همکاری ، اعتماد ، معامله متقابل ، مشارکت مدنی و رفاه جمعی می شود . این ویژگیها معرف جامعه مدنی اند. در مقابل، نبود این ویژگی ها در جوامع غیر مدنی نیز خصلتی خود تقویت کننده دارد .عهد شکنی ، بی اعتمادی ، فریب و حیله ، بهره کشی ، انزوا ، بی نظمی و رکود یکدیگر را در جو خفقان آور دورهای باطل تشویق میکنند.
-
- بولن و اونیکس[۳]در سال ۱۹۹۸تحقیقی را پیرامون اندازه گیری سرمایه اجتماعی در (NSW )ایالتی در استرالیا انجام دادند. آنها سعی کردند در این مطالعه به دو سوال پاسخ دهند:
-
- آیا چیزی تحت عنوان سرمایه اجتماعی وجود دارد ؟ آیا این مفهوم یک معنای واقعی و تجربی دارد؟
-
- آیا میتوان یک مقیاس علمی معتبر از سرمایه اجتماعی ارائه داد؟
مطالعه آنها نشان می دهد که پاسخ به هر دو سوال مثبت است . این دو محقق پس از انجام تحلیل آماری، یافته های زیر را به دست آوردند:
این امکان وجود دارد که سرمایه اجتماعی در اجتماع محلی اندازه گیری شود .
یک عامل سرمایه اجتماعی عام وجود دارد که قابل اندازه گیری است .
شش عنصر متمایز وجود دارد که سرمایه اجتماعی را تعریف میکند. این شش عنصر عبارتند از :
-
- مشارکت در اجتماع محلی ۲٫ احساس اعتماد و صمیمیت ۳٫ ارتباطات و همسایگی
-
- تکثر گرایی ۵٫ رعایت ارزشها در زندگی ۶٫ ارتباطات خانوادگی
تحقیقات صورت گرفته در خصوص رفتار شهروندی سازمانی
تحقیقات انجام شده در این زمینه را در قالب دو دسته تحقیقات داخلی و خارجی بررسی می کنیم,
تحقیقات داخلی,
در داخل کشور تحقیقی که دقیقاً مشابه موضوع باشد انجام نگرفته است. به طور کلی می توان گفت که تحقیقات، مقاله ها و مطالعه ها بسیار اندکی درزمینه رفتار شهروندی سازمانی در داخل کشور به رشته تحریر درآمده است. که به یک نمونه از این تحقیقات اشاره می گردد,
“مهدی فتاحی” در پایان نامه کارشناسی ارشد خود در سال ۱۳۸۵ رابطه میان معنویت در محیط کار ، رفتار شهروندی سازمانی، کیفیت خدمات و وفاداری مشتری را مورد پژوهش قرار داد. فرضیه های تحقیق او عبارت بودند از,
-
- بین معنویت محیط کاری و رفتار شهروندی سازمانی رابطه مثبتی وجود دارد.
-
- بین رفتار شهروندی سازمانی و کیفیت خدمات رابطه مثبتی وجود دارد.
-
- بین رفتار شهروندی سازمانی و وفاداری مشتری رابطه مثبتی وجود دارد.
-
- کیفیت خدمات در رابطه بین رفتار شهروندی سازمانی و وفاداری مشتری به عنوان میانجی عمل می کند.
این تحقیق در شعب تامین اجتماعی درشهرستان های اصفهان، خمینی شهر و نجف آباد به انجام رسیده و یافته های تحقیق حاکی از این می باشد که بین معنویت در محیط کار و رفتار شهروندی سازمانی، و رفتار شهروندی سازمانی با کیفیت خدمات رابطه مثبتی وجود دارد. ضمناً سوم و چهارم این تحقیق مورد تائید قرار نگرفت.
تحقیقات خارجی,
تحقیقاتی که در خارج از کشور بر روی موضوع انجام شده است نیز به صورت مشخص و رابطه بین این دو متغیر تحقیق انجام نشده است اما از حیث بررسی تاثیرات متقابل متغیرهای مختلف بیان شده در این مورد دارای گستردگی و تنوع فراوانی است که در اینجا به چند مورد از آنها شاره می شود.
در مطالعه ای که در مورد ارتباط میان رفتار شهروندی سازمانی و کیفیت خدمات توسط بین “استوک” و همکارانش در سال ۲۰۰۳ انجام شد فرضیه های زیر مورد بررسی قرار گرفت.
۱- ارتباط مثبتی میان ادارک کارکنان از حقوق شهروندی شان و خود گزارش دهی آنان از رفتار اطاعت سازمانی وجود دارد.
۲- ارتباط مثبتی میان ادارک کارکنان از حقوق اجتماعی شان و خودگزارش دهی آنان از رفتار وفاداری سازمانی وجود دارد.
۳- ارتباط مثبتی میان ادارک کارکنان از حقوق سیاسی شان در سازمان و خودگزارش دهی آنان از رفتار مشارکت سازمانی وجود دارد.
نتیجهگیری
۱-۵ مقدمه
هدف اصلی پژوهش حاضر همانطور که گفته شد بررسی رابطه احساس عدالت با گرایشهای سیاسی است؛ اهداف فرعیتر نیز تعیین میزان احساس عدالت در جامعه و چگونگی توزیع آن در اقشار و طبقات مختلف اجتماعی، گونهشناسی گرایشهای سیاسی و ایجاد مقیاسی به منظور اندازهگیری آن در جامعه ایران است.
به نظر میرسد از میان اهداف ذکر شده تا اینجا تمامی اهداف محقق شده باشد. از اینرو در این فصل مروری بر آنها خواهیم داشت.
این فصل از پنج قسمت تشکیل شده است. در قسمت اول مروری بر مباحث نظری و نتایج مباحث فصول قبل داشتیم. در قسمت دوم در جهت دستیابی به هدف گونهشناسی گرایشهای سیاسی و ایجاد مقیاسی به منظور اندازه گیری گرایشهای سیاسی در ایران به بررسی یافته های حاصل از مصاحبهها پرداختیم. در قسمت سوم مروری کوتاه بر یافته های اصلی پژوهش داشته؛ در قسمت چهارم بر مبنای نتایج حاصل از پژوهش، نظریههای مطرح شده و قدرت تبیین آنها را مورد بحث قرار دادیم. در قسمت پنجم نیز به بیان پیشنهادات پژوهش و مشکلات و محدودیتهای پژوهش پرداختیم.
۲-۵ مروری بر مباحث نظری
درک درست از تحولات سیاسی- اجتماعی جامعهای چون ایران یکی از نیازهای اساسی جامعه کنونی است. این مقصود نیز تنها با منابع، اطلاعات و تحلیلهای درست و صادقانه میسر میشود. شناخت صحیح مسائل سیاسی- اجتماعی در هر جامعه و تحلیل صحیح از آنها نیز بدون شناخت گرایشهای سیاسی مختلف و عوامل تأثیرگذار بر آن امکان پذیر نخواهد بود. در واقع گرایشهای افراد یکی از زیرساختهای اصلی در فرهنگ هر جامعه است و رفتار فرد و اجتماع متاثر و متجلی از آنهاست. بنابراین بررسی گرایشها به منظور مدیریت و برنامه ریزی بهتر جامعه در زمینه های مختلف، الزامی است. بطور کلی گرایشهای سیاسی متفاوتی در هر جامعهای وجود دارد که پیامدهای گستردهای برای کشور و سرنوشت آن خواهد داشت. از اینرو در این پژوهش تلاش نمودیم تا صادقانه و به دور از پیشداوریها به بررسی گرایشهای سیاسی افراد و عوامل تأثیرگذار بر آن بپردازیم.
بدین منظور در ابتدا به مطالعه تحقیقات پیشین داخلی و خارجی مرتبط با موضوع پژوهش پرداختیم. تا علاوه بر پرهیز از دوبارهکاری و انجام تحقیقات موازی، تا حد زیادی با متغیرهای تأثیرگذار بر گرایشهای سیاسی آشنا شویم. در این زمینه تا حد امکان از نقاط ضعف تحقیقات پیشین اجتناب نمودیم و نقاط مثبت آنان را سرلوحهی کار خود قرار دادیم. بنابراین مفروضات فرعی پژوهش بهواسطهی مطالعهی ادبیات پژوهش حاصل شد.
پس از آن نظرات جامعهشناختی مورد مطالعه قرار گرفت. بطور کلی نظریات متعددی در رابطه با گرایشهای سیاسی- بطور عام- وجود دارد. در اینجا به دستهبندی این نظریات در قالب پارادایمهای تضاد (نظریات مارکس، دوورژه و امیراحمدی منطبق با نیازهای جامعه ایرانی)، کارکردگرا (آلموند و وربا، اینگلهارت)، کنش متقابل نمادین (مید، ساترلند) و روانشناختی و جنبشهای اجتماعی (سوروکین، دیویس و گر) پرداختیم.
براساس نظریه تضاد جامعه سازمانی منسجم و عادلانه برای طبقات و گروه های مختلف اجتماع تلقی نمیشود. آنان طبقات را نیرویی عمده در ایجاد نابرابریهای اجتماعی- بیعدالتی- دانسته و انقلاب را به عنوان راه حلی برای مقابله با آن میدانند. در مقابل؛ نظریههای کارکردگرا جامعه را نظامی منسجم دانسته که هر خرده نظام و اجزاء در آن کارکرد خاص خود را دارد. این نظریات به رابطه متغیرهایی چون سرمایه اجتماعی، احساس امنیت و دینداری با گرایشهای سیاسی پرداختهاند. نظریات کنش متقابل نمادین نیز اهمیت قابل توجهی بر نقش یادگیری و گروه مرجع در شکلگیری گرایشهای سیاسی افراد قائل شدهاند. در واقع نظریات مذکور درصدد تبیین گرایشهای سیاسی بر مبنای ساختهای اقتصادی و اجتماعی و عوامل ساختاری جامعه هستند. بطور کلی این نظریات در سطح کلان به تبیین گرایشهای سیاسی میپردازند.
در مقابل نظریههای روانشناختی علل گرایشهای سیاسی متفاوت در میان افراد را در عوامل روانی- فردی جستجو میکند و مدعی هستند که میبایست ویژگیهای روانی در افراد یا ذهن بخشی قابل توجهی از مردم بوجود آید تا به گرایشهای سیاسی خاصی تمایل یابند.
براساس نظریههای مختلف مربوط به گرایشهای سیاسی، چارچوب نظری پژوهش ساخته شد تا راهنمای طرح فرضیات و تحلیلهای پژوهش باشد.
در فصل سوم به منظور سنجش متغیرهای مورد پژوهش به تعریف نظری و عملیاتی متغیرهای مستقل و وابسته پرداختیم. از آنجا که تحقیقات محدودی در رابطه با گرایشهای سیاسی در ایران انجام شده بود، فاقد ابزار مناسب برای سنجش گرایشهای سیاسی بودیم. بدین منظور انجام مصاحبه به منظور شاخصسازی مطلوب امری اجتناب ناپذیر بود. بر مبنای یافته های حاصل از مصاحبه؛ پرسشنامهی پژوهش، مولفه ها و شاخصهای لازم ساخته شد. پس از جمعآوری داده ها، با بهره گرفتن از تکنیکهای آماری شاخصهای لازم تعریف و اعتبار گویه ها بررسی شد و گویه های معتبر در ساختن شاخصها استفاده شد. علاوه بر این پس از ساخته شدن شاخصها، اعتبار درونی آنها نیز مورد بررسی قرار گرفت تا بتوان با اطمینان بیشتری از یافته های حاصل از پرسشنامه ها بهره برد.
۳-۵ نگاهی بر نتایج حاصل از مصاحبه
در ذیل به بیان یافته های حاصل از مصاحبه در هریک از گرایشهای سیاسی میپردازیم:
لازم به ذکر است؛ همانطور که در فصل سوم گفته شد متغیر وابسته اصلی در پژوهش حاضر انواع گرایشهای سیاسی است. اما به دلیل ارتباط تنگاتنگ دو مقوله اجتماعی و سیاسی به یکدیگر-در کار مصاحبه- در کنار بررسی گرایشهای سیاسی، گرایشهای اجتماعی افراد نیز مورد بررسی قرار گرفت.
گرایش سیاسی محافظهکار:
برخلاف ادبیات رایج در رابطه با گرایش محافظهکاری؛ بسیاری از معرفهای شناخته شده برای سنجش محافظهکاری در ایران نامناسب بوده و به سنجش واقعی محافظهکاران منتهی نخواهد شد. بطور کلی در بحث از محافظهکاران میبایست به تفکیک میان نظام و دولت پرداخت، در حالیکه محافظهکاران در رابطه با نظام تمامی سلسله مراتبها را میپذیرند. در مورد دولت چنین نیست. آنها کلیت نظام را پذیرفته و به شکل مطلق به آن باور داشته اما در رابطه با دولتهای مختلف نظرات متفاوتی دارند.
بطور کلی در ایران امروز با محافظهکار سنتی کمتر مواجه خواهیم شد. در این پژوهش نیز تمامی محافظهکاران -به تعبیر جلائیپور- در زمرهی محافظهکاران روشناندیش قرار میگیرند. آنان خواستار تغییر و اصلاحات در زمینه اقتصادی هستند. آنچه آنان را از اصلاحطلبان متمایز میکند آنست که محافظهکاران به ندرت با اصلاحات در حوزه سیاسی موافقاند. بعبارتی محافظهکاران خواستار آزادیهایی چون آزادی بیان، نوع پوشش و غیره در چارچوب قوانین اسلامی هستند. آنان اسلام را برنامهای جامع و عملی برای اداره جامعه میدانند و بطور کلی به جامعیت دین در اداره جامعه معتقدند. بنابراین از آنجا که محافظهکاران مشارکت سیاسی و اجتماعی را وظیفهی شرعی خود میدانند خلاف تصور رایج به هیچوجه سرنوشتگرا و منفعل نبوده و به شرکت در انجمنهای مختلف و فعالیتهای داوطلبانه علاقهمند هستند.
در رابطه با برابری زنان و مردان محافظهکاران برابری را در هماهنگی با قوانین اسلامی میدانند. از نظر آنان آنچه در قوانین اسلامی به عنوان وظایف زن و مرد تعریف شده است عین برابری است.
نکته قابل ذکر آنست که در مباحث نظری سنتگرایی مشخصهی محافظهکاران شناخته شده است، این در حالی است که نتایج بیانگر آنست که در ایران پایبندی به سنتها در میان تمامی گروه های سیاسی مشاهده میشود و اکثر افراد معتقد و پایبند به سنتها هستند از اینرو به نظر میرسد پایبندی به سنتها معرف مناسبی برای تشخیص گرایش سیاسی افراد نباشد.
مسئله دیگر در رابطه با خشونت مطرح میشود. اگرچه محافظهکاران کاربرد این واژه را نامناسب میدانند چراکه از نظر آنان اعمالی چون جهاد و استفاده از ابزارهای اجبارآمیز؛ عمل به وظیفه شرعی تلقی میشود. آنان معتقدند در مواردی که ولایت فقیه امر کند و یا عملی بر خلاف دستورات اسلامی صورت گرفته باشد، خشونت مجاز است. در واقع مهمترین نکته در مورد محافظهکاران بحث تکلیف و وظیفه است. آنان مشارکت سیاسی و حضور در انتخابات را وظیفه شرعی خود دانستهاند. البته ذکر این نکته نیز لازم است که محافظهکاران مشارکت سیاسی را نه تنها یک وظیفهی شرعی میدانند بلکه حق خود نیز دانسته و برای تعیین سرنوشت سیاسی خود و کشور خود نیز اقدام به مشارکت و فعالیت سیاسی میکنند.
از دیگر مشخصه های محافظهکاران تأکید آنان بر فقه پویا است. بنابراین آنها معتقدند مسائل مختلف بنا بر مقتضیات زمانی مورد بازبینی قرار خواهند گرفت.
نکته دیگر اعتقاد محافظهکاران بر وجود دشمن خارجی و توطئههای آن در کشور است. محافظهکاران بیشتر مشکلات موجود در جامعه را ناشی از توطئه بیگانگان و کارشکنیهای آنان میدانند. علاوه بر این محافظهکاران دین اسلام را برتر از سایر ادیان میدانند. از اینرو نابرابری مسلمانان با پیروان سایر ادیان نیز طبیعی جلوه میکند. با این حال ملاک عمل محافظهکاران در برخورد با پیروان ادیان دیگر بر اساس قوانین مصوب قانون اساسی کشور است.
یکی دیگر از موارد آنست که محافظهکاران تأکید خاصی بر لزوم حکمرانی توسط روحانیون ندارند. از نظر آنان متخصصین بهترین قشر برای حکومت کردن هستند. متخصصینی که بر اساس قوانین اسلامی رفتار میکنند. در ذیل به صورت تیتروار به بیان مولفه های اجتماعی و سیاسی گرایش محافظهکاری میپردازیم:
انطباق آزادیهای فردی و اجتماعی با قوانین و احکام اسلامی
موافق با تشکیل انجمنهای مدنی و شکلگیری احزاب تا جایی که برای اجتماع مسلمین خطری ایجاد نکند.
تأکید بر خدشه ناپذیری قانون اساسی و بیاشکال بودن آن
موافق با بهره گرفتن از خشونت در مواقعی که اسلام و جامعه اسلامی به خطر میافتد.
موافق با ایجاد اصلاحات در زمینه اقتصادی
معتقد به اقتصاد خصوصی با نظارت دولت
معتقد به برابری قومیتها
طبیعی بودن نابرابری میان مسلمانان و پیروان سایر مذاهب
برابری زن و مرد بر اساس اصول اسلامی
اعتقاد به توطئه خارجی و کارشکنیهای آن
تأکید بر فقه پویا
قانونگرایی
مقابله با تهاجم فرهنگی
اعتقاد به جامعیت دین در اداره جامعه
معرفهای گرایش سیاسی اصلاحطلب:
بطور کلی در میان افراد مورد مصاحبه تمامی اصلاحطلبان خواستار جدایی دین از سیاست بودند. آنان دین را امری شخصی پنداشته و معتقدند سیاست بایستی بر اساس اصول اخلاقی عمل نماید.
اصلاحطلبان در مقایسه با محافظهکاران گستره وسیعتری برای آزادیهای فردی- اجتماعی، آزادی بیان و مطبوعات قائل هستند. از نظر آنان آزادیها بایستی بر اساس فرهنگ و عرف جامعه مشخص شود و خواستار افزایش آزادیها در کشور هستند. آنان مخالف هرگونه استفاده از خشونت هستند و ارشاد را موثرتر میدانند.
در زمینهی برابری زنان و مردان اصلاحطلبان هیچگونه نابرابری را نپذیرفته و توانایی های افراد را ملاک عمل آنها میدانند. اگرچه آنان با فمینیسم نیز بخاطر برخی افراطها به طور کامل موافق نیستند اما خواستار حقوق برابر برای زنان و مردان هستند.
بطور کلی اصلاحطلبان معتقدند با ایجاد اصلاحاتی در درون نظام میتوان مشکلات را از میان برداشت. معرفهای گرایش اصلاحطلبی عبارتند از:
برابری حقوق زنان و مردان
تسامح و تحمل عقیده و اندیشه مخالف با خود
تأکید بر همزیستی قومیتها، ادیان و مذاهب مختلف در کنار هم
طرفدار مذاکره و برقراری رابطه با جهان
خواستار آزادیهای فردی و اجتماعی در چارچوب فرهنگ و عرف جامعه
خواستار جدایی دین از سیاست در چارچوب نظام حاکم