بازار گرایی و توجه به نیازها و خواستههای روز بازار
تلاش برای ایجاد ارزشافزوده بیشتر نسبت به سایر محصولات رقبا
توجه به تشکلگرایی و همگرایی در بازار
ارتباط نزدیک و دائمی با توزیعکنندگان و مشتریان
۸- توجه به تحقیق و بررسی بازار به شکلهای مختلف
حضور هدفمند در نمایشگاهها و انجام تبلیغات هدفمند
۱۰- توجه به خدمات فراگیر (خدمات قبل از فروش، خدمات در جریان فروش و خدمات بعد از فروش)
مطالعه جدی در مورد بهرهوری و مدیریت کیفیت و ا استانداردهای بینالمللی
آشنایی و استفاده از فنهای مدرن فروش ازجمله تجارت الکترونیکی[۶۴]
استفاده از قدرت روابط عمومی خود برای ایجاد ارتباط با مقامات و تصمیمگیرندگان و هستههای قدرت
حساس شدن به عوامل محیطی و برونسازمانی
مدیریت و واکنش سریع در مقابل عملکرد رقبا
بهطورکلی میتوان گفت: صادرات یک سیستم است با اجزاء مختلف و همه اجزاء بایستی باهم فعالیت کنند تا سیستم بهخوبی کار کند.
۵-۸-۲ مشکلات صادرات:
۱-۶-۷-۲ مشکلات داخلی صادرات:این مشکلات اصولاً به تولید، کیفیت، قیمت، حملونقل داخلی، بازاریابی و بستهبندی بر میگردد.
۲-۶-۷-۲ مشکلات بینالمللی:محور بودن اقلام صادراتی، کششپذیری کالاها، وجود رقبا، عدم انجام بهموقع تعهدات، عدم شناخت فرهنگ مصرفی کشورهای خریدار و ضعف تبلیغات ازجمله مشکلات بینالمللی صادرات میباشند.
۶-۸-۲ مراحل انجام صادرات:
۱ – بازاریابی (شناخت بازارهای خارجی و راههای نفوذ به آن)
۲ – کسب مجوز صدور که در حال حاضر صدور اغلب کالاها نیاز به مجوز ندارد و فقط کالاهای خارجی نیاز به مجوز دارند.
۳ – تعیین قیمت صادراتی توسط گروه پنجنفره نرخگذاری.
۴- صدور پیشبرگ (سندی که توافقات اولیه فروشنده و خریدار را نشان میدهد)
۵ – تهیه و تدارک و بستهبندی کالا
۶ – دریافت گواهی بازرسی کالا از اداره استاندارد
۷ – صدور برگ خرید و اخذ گواهی مبدأ
۸ – سپردن پیمان ارزی
۹ – عقد قرارداد حملونقل و بیمه
۱۰ – اظهار کالا به گمرک
۱۱ – ارسال کالا
۱۲ – دریافت واریز نامه یا تصدیق صدور
۷-۸-۲ نقش اطلاعرسانی در صادرات
در سیستم اطلاعرسانی مهمترین ویژگی این است که موقعیت هر کس را در بازار شناخت و الگوبرداری کرد و نوآوری نمود و الگوی جدید ارائه داد.
یک سیستم اطلاعرسانی در صادرات و بازاریابی بایستی علائم زیر را دارا باشد.
جذابیت ظاهری[۶۵]
علاقههای مشتری[۶۶]
کشش و جاذبه ایجاد کردن[۶۷]
انجام فروش کالا[۶۸]
رضایت مشتری[۶۹]
فردی در سیستم اطلاعرسانی موفق است که یاد بگیرد هر چیزی را لازم است دریافت کند و خوب پردازش دهد و خوب در اختیار متقاضیان قرار دهد
در مورد اطلاعرسانی میتوان گفت ۲۰% از اطلاعات ما ۸۰% نقش را در فعالیتهای ما خواهد داشت و بنابراین بایستی رفت و این ۲۰ درصد اطلاعات کلیدی را به دست آورد که شامل تجزیهوتحلیل رقبا، تجزیهوتحلیل شرکت، تجزیهوتحلیل محیط و تجزیهوتحلیل بازار است.
الف) تجزیهوتحلیل رقبا:
– شناخت رقبای اصلی و اهداف و رفتار آنان در بازار.
– سهم رقبا در بازار و میزان رشد آنان.
– کیفیت خدمات رقبا در بازار.
– جایگاه بازار رقبا.
– عملیات رقبا در بازار.
– منابع و امکانات رقبا در بازار.
ب) تجزیهوتحلیل شرکت:
جامعه مسیحیت باور داشت که عیسی به زودی با شکوه تمام باز میگردد و به این دلیل آن جامعه بیصبرانه منتظر روز پایانی بود. انتظار مذکور و شوق بازگشتن در بخش های قدیمتر عهد جدید مانند رساله اول و دوم تسالونیکیان منعکس شده است، و بر همین اساس و تفکر بود که از دیرباز گروه های کوچکی به نام آدونیست و هزارهگرا؛ در مسیحیت پیدا شدند که تمام کوشش خود را در آمادگی برای آمدن عیسی در آخر الزمان مصروف میدارند.[۶۶۷]
در بعد عملی، اطمینان به اینکه حضرت مسیح رستاخیز کرده و زندگی میکند، پیروان افسرده عیسای مصلوب را به شاهدانی رکگو و صریحاللهجه مبدل ساخت. مسیحیان اولیه به صورت یهودیانی مومن به مراسم عبادی خود در معبد اورشلیم ادامه میدادند اما جامعه دینی ممتازی را تشکیل می داند که سرسپرده عیسی مسیح به عنوان رب و آقای خود بود و هر چند حکمرانان یهودی، آنان را به سختی اذیت و آزار کرده و به نحو وسییعی پراکنده میساختند، با این وجود مرتبا تعداد ایشان افزایش مییافت»[۶۶۸]
۳) امید به تشکیل حکومت جهانی
از جمله اعتقاداتی که نقش کلیدی در جهت دهی به اعمال و افکار مسیحیت دارد و روح یاس و بیتحرکی را در آنان از بین میبرد، این است که تمام مسیحیان به این که، روزی خواهد رسید که حکومت الهی به طور کامل برقرار میشود، آن گونه که عیسی مسیح در مواعظ خویش میگفت، اعتقاد دارند. منتهی بعضی تصور میکنند این سلطنت الهی اینجا، روی زمین، برقرار خواهد شد و برخی هم آن را ورای تاریخ می داند.برای بعضی از آنها این یک آرمان بزرگ اجتماعی ااست که با کوشش انسانها و کمک خداوند در اینجا و اکنون کسب خواهد شد؛ نزد بعضی دیگر این سلطنت و حکومتی ست که از طریق دخالت مستقیم و ناگهانی خداوند در تاریخ بشر و پایان دادن به دنیا تحقق پیدا خواهد کرد[۶۶۹]
۵- اعتقاد به آخرت
اعتقاد به آخرت از آموزههای مشترک تمامی ادیان ابراهیمی است و تاثیرات مشابهی را در زندگی فردی و اجتماعی و نوع نگرش انسان به زندگی به جای میگذارد. مسیحیت حاوی مطالب گوناگون در زمینه مباحث و اعتقادات اخروی هم در کتاب مقدس و هم در کتب تاریخی بعدی است. به هر حال مسیحیت به طور یکنواخت تعلیم داده که در مورد همه افراد مطمئنا روز قضا و جزایی وجود خواهد داشت و در آن روز افراد صالح به مقام و لذت مصاحبت نزدیکتر با خداوند نایل شده و افراد شرور نیز به تبعات وحشتناک منبعث از دوری از خداوند مواجه خواهند شد« خود را فریب ندهید. خدا را استهزا نمی توان کرد. زیرا آن چه آدمی می کارد همان را درو خواهد کرد»[۶۷۰]
حضرت عیسی نیز چون سایر پیامبران الهی طرفداران و پیروان خود را به یک زندگانی روحانی مترقی و پرشکوه نوید می داد، اما تنها به این شرط که آن ها در زندگی خود در این دنیا و در رفتار با مردم شروطی را رعایت نمایند و روح محبت را در افعال خود منظر داشته باشند؛ ونتایج حاصل از این که انسان خلاف این رفتار را انجام دهد با عبارات مختلفی بیان شده اند. از تعابیر موثری که در این باره بیان شده یکی هم عبارتی از قول پولس مقدس نقل شده است: « زیرا که مزد گناه موت است، اما نعمت خدا حیات جاودانی است»[۶۷۱]
درست است که در اعتقاد مسیحی، نافرمانی انسان از خداوند در آغازین روز خلقت انسان، باعث شد تا انسان به تمام دانستنیها دست نیابد و بسیاری از دانشها بر او، مخفی و مبهم بماند. امّا این بدان معنا نیست که او برای نافرمانی و گناه، توجیه داشته باشد و لذا باید به خاطز وجود آخرتی که در پیش رو دارد از خیلی چیزها چشم بپوشد.
در رساله به رومیان آمده: «انسان از ابتدا، آسمان و زمین و چیزهایی را که خدا آفریده، دیده است و با دیدن آنها میتواند به وجود خدا و قدرت ابدی او پیببرد. پس وقتی در روز داوری در حضور خدا میایستد، برای بیایمانی خود، هیچ عذر و بهانه ای ندارد.»[۶۷۲]
تاثیر همین آموزه ها بود که مسیحیت را به این باور رساند که سرانجام، عیسی در زمین قیامت برپا خواهد کرد و مردم را داوری خواهد نمود و گروهی را به جهنم و گروهی را به فردوس خواهد فرستاد. و تشکیل گروههایی که در سال ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ منتظر حضرت مسیح بودند، در همین راستا بود[۶۷۳]
ب- باورها ی اعتقادی موثر در انحطاط
تحریف عقاید بیشترین تاثیر را برای بد جلوه شدن آموزههای مسیح داشت. و در این میان برخی عقاید به لحاظ تحت تاثیر قرار دادن جنبههای زیادی از زندگی مسیحیت، نقش بیشتری در انحطاط مردم دارند.
۱- نجات یا انتخاب پیشین
انتخاب پیشین به این معناست که خدا برخی از مردم را برای نجات بر میگزیند و دیگران را در گناهشان رها میکند. از سخان پولس بر میآید که اگر فیض ازلی نباشد انسان هر گز نجات پیدا نمیکند.
« اما چون خدا که مرا از شکم مادرم برگزید و به فیض خود مرا خواند، رضا به این داد که خود را در من آشکار سازد تا در میان امت ها به او بشارت دهم[۶۷۴]این عقیده بعدها مورد انتخاب آگوستین واقع شد ؛ کالون نیز در برخورد با این عقیده بر آگوستین صحه گذاشت و به کار بست ، چنان که کالون اعتقاد داشت:« پیمان زندگی به طور مساوی به همه مردم موعظه نشده است و به طور یکسان مورد پذیرش همه قرار نمی گیرد»[۶۷۵]
چنین باوری در بین مسیحت باعث اختلافات فکری و تشتت در افکار مذهبیون گشت چرا که با این اعتقاد، برای یک مومن مسیحی هیچگاه مشخص نبود که آیا او جز انتخاب شده هست یا نه، و لذا یک مومن را در عذاب دائمی قرار میداد. بنا بر نظر کالون همگی باید بپذیریم که فقط بخشی از بشر آمرزیده خواهد شد و بخشی دیگر ملعون ابدی باقی خواهند ماند. تلاش ما در جهت تعیین تقدیر خویش از طریق روی آوری به انجام فرایض دینی نه تنها بیفایده، بلکه توهینی به ساحت خداوند است چرا که که این تصور را پدید می آورد که برای انسان امکان تغییر و دخالت در قوانین لایتغیر و تخلفناپذیر ازلی خداوند وجود دارد. به همین سان خدا «با احکام درکناشدنی خود از ازل سرنوشت هر فرد را مقدر و جزئیات کائنات را تنظیم کرده است. از آنجا که احکام خداوند تغییر ناپذیرند، از دست دادن رستگاری برای کسانی که خداوند آنها را مورد آمرزش خویش قرار داده همانقدر ناممکن است که دستیابی به آن برای کسانی که خداوند رستگاری را از آنان دریغ کرده است.»[۶۷۶]
۲- سه گانگی
یکی از مسایل مشکل آفرین در غرب مسیحی، آموزه تثلیث است که گرفتاریها و مشکلات فکری فراوانی را برای مسیحیت ایجاد نموده و در زمان های مختلف، عقل ناپذیری این آموزه و تفسیرهای گوناگون از اقانیم آن و عدم درک اختیارات هر یک از این سه باعث سردرگمی برای مسیحیت گشته.
مشکل اینجاست که، مسیحیان علاوه بر اعتقاد به یگانگی خدا، به سه گانگی نیز معتقدند. آنان می خواهند عقیده خود را طوری آرایش دهند که به هیچ یک از دو جنبه توحید و تثلیث خللی وارد نیاید و چنین چیزی ممکن نیست. کلیسا در نهایت می گوید ، تثلیث یک راز است و با کسانی که در جامعه مسییحت آن را نپذیرند، مخالفت می کنند. بررسی تثلیث در مسییییحت وارد شدن به منطقه ممنوعه ای است که خط قرمز به دور آن کشیده تا بطلان این آیین از زیر سول نرود.[۶۷۷]
بعضی برای فهم رابطه عیسی و خدا و بیان این رابطه از مفهوم حلول و اتحاد در آثار سوفیان بهره میکیرند. به علت همین رابطه ویژه، عیسی پسر خوانده خوانده شده است که البته مسییحیان از آن تولد جسمانی نمیفهمند؛ زیرا اندیشه فرزند داشتن خدا در اسلام و در مسیحیت به یک اندازه ممنوع است.[۶۷۸]
۳- عیسی بشری در مقام الوهیت
بحث از پسر خدا بودن عیسی (ع) در عهد جدید شکل گرفت و پولس نخستین کسى است که پایه هاى الوهیت عیسى را در میان مردم استحکام بخشید. او مى گفت: مسیحِ نجات دهنده، ملکوت الاهى را در زمین مستقر مى سازد، پس از قیام بار دیگر رجعت خواهد کرد، پس عیسى نجات بخش این جهان و آن جهان است. او خدا است، موجودى است که قبل از هر کس و هر چیز بوده و همه چیز از او به وجود آمده است.[۶۷۹] طرح چنین نظری از نظر فکری و فلسقی برای مومنین باعث سر درگمی شد که از لحاظ عقلی قابل قبول نبود که با بحثهای فراوان هم قابل قبول برخی ارباب کلیسا واقع نشد. و برای رفع این ابهانات چاره ای جز تشکیل شورایی که به این قایله خاتمه بدهد نبود.
شورای نیقیه مرجع اعلام الوهیت
اختلافات کلامی و عقیدتی در واکنش به دیدگاه مسیح بشری یا خدایی، اهالی کلیسا را مجبور به تشکیل اولین شورای مسیحی در نیقیه[۶۸۰] کرد.
آریوس، اسقف اعظم لیبی در سال ۳۲۵ در رد تثلیث و ادعای خدایی مسییح، عقیده داشت که: خدا از خلقت کاملاً جدا است، پس ممکن نیست مسیحی را که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته با خدایی که نمیشناخت یکی بشماریم. وی اعتقاد داشت ، پدر پسر را تولید کرد پس بنابر این پسر مخلوق است و از ذات خود پدر نیست ونمی توان به تمام معنا وی را خدا نامید؛ و سرانجام شورا با وجود مخالفت عده ای ، وطی قطع نامه ای که به، قانون نیقاوی معروف است ، موضعی را اتخاذ کرد مبنی بر ، هم ذات بودن پدر با پسر و این نظر را تایید کرد[۶۸۱]
در متن آن چنین آمده:
ما ایمان داریم به خدای واحد، پدر، قادر مطلق،خالق همه چیزهای مریی و نامریی؛ و به خداوند واحد، عیسی مسیح، پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود که از ذات پدر است. خدا از خدا، نور از خدا، خدای حقیقی از خز خدای حقیقی، که مولود است ، نه مخلوق. همذات با پدر، که به وسله او همه چیز وجود یافت. آنچه در آسمان است و آنچه در زمین است. او به خاطر ما آدمیان و برای نجات ما نزول کرد و مجسم شد. انسان گردید و زحمت کشید و روز سوم برخاست به آسمان صعود کرد و خوهد آمد تا زندگان و مردگان را داوری نمایدو{ ایمان داریم} به روح القدس و کلیسای جامع رسولان؛ ولعنت باد بر کسانی که میگویند زمانی بود که او وجود نداشت و یا اینکه پیش از نکه وجود یابد، نبود یا آن که از نیستی به وجود آمد و بر کسانی که اقراری می کنند وی از ذات یا جنس دیگری است و یا آن که پسر خدا خلق شده یا غیر قابل رویت است[۶۸۲]
۴- آموزه انتخاب پیشین
مجموعهی باورهای تحریف شده مسیحی، در مجموع اعتقادی را در میان مسیحیت پدید آورد که کارکردی دوگانه پیدا کرد، یکی از مهمترین باورها، تفسیری بود که از آموزه تقدیر صورت گرفت. طبق این رویه، افراد برگزیده از میان انسانها قبلا اتخاب شدهاند و سرنوشت آنها محتوم است؛ کالونیسم با «الغای کامل امکان آمرزش از طریق کلیسا و شعایر دینی» مؤمن را در مسیری صعب یکه و تنها به خود وا میگذاشت. دیگر نه کشیش، نه کلیسا و نه شعایر مذهبی هیچ کدام وی را یاریگر در رسیدن به رستگاری نبودند. او خود می بایست کلام خدا را با روح خویش درک کند و تنها در برابر تقدیر ازلی خویش قرار گیرد.[۶۸۳]
به نظر میرسد مهمترین پیامد آموزۀ تقدیری که کالوینسم ارائه میدهد نوعی توکل انحصاری بر خدا به افراطیترین شکل ممکن بود. در نتیجه علی رغم تعلق فرد به کلیسای راستین برای نیل به آمرزش، مراوده کالونیست با خدای خود در انزوای عمیق روحی صورت میگرفت.[۶۸۴]
کالون با تفسیر تقدیر با این شکل، هر گونه امکانی را برای تمییز برگزیدگان از لعنت شدگان به عنوان تلاشی برای افشای اسرار خداوند مردود می شمارد چرا که «برگزیدگان در این جهان به هیچ وجه در ظاهر با لعنت شدگان تفاوتی ندارند و حتی تمام تجربیات ذهنی فرد برگزیده برای فرد لعنت شده نیز به مثابه «روح مقدس کاذب» - ممکن است… و در مقابل این سؤال که فرد چگونه می تواند از برگزیدگی خود یقین حاصل کند کالون در اصل فقط این پاسخ را دارد که ما باید به آگاهی از اینکه خدا انتخاب کرده اکتفا کنیم و در اعتماد باطنی به مسیح که ثمرهی ایمان است ثابت قدم باشیم.»[۶۸۵]
این احساس گناه دائمی مانع از آن می شد که یک کالونیست به آسودگی خود را در چرخهی کاتولیکی ذاتا انسانی گناه، پشیمانی، توبه، عفو و گناه مجدد رها کند و از اعمال گاه و بیگاه منفرد برای جبران برخی گناهان بهره گیرد. او نه امکان توبه و نه دستگاه اقرار نیوش کاتولیک ها را در اختیار داشت. از این رو ناگزیر بود زندگی سرشار از اعمال نیکی داشته باشد که به صورت نظام مند وقف خدا شده باشد.«بنابراین سلوک اخلاقی فرد عادی خصلت نامنظم و فاقد برنامه خود را از دست داد و تماما تابع یک روش منسجم رفتار گردید.»[۶۸۶]
گرچه این سبک از تعریف تقدیر در ابتدا مانع عزلتگزینی مردم از اجتماع و شروع کار و زندگی گشت ولی با گذشت زمان کم کم ای آموز زمینه های دنیاگرایی مردم و پولپرستی آنها را به بهانه، امر دین فراهم کرد و باعث جدایی هر چه بیشتر مردم از دین و در نتیجه جدایی امور دنیایی از آموزههایی دینی شد.
۵- اعتراف
این آیین، به منظور کاهش احساس گناه در جامعۀ مسیحی طراحی شده بود که در مقابل آموزۀ گناه اصلی، که گونهای حس گناهکاری را به مردم تلقین می کرد راهکاری بود که دراختیار مسیحیان قرار گرفت تا هر چند وقت یک بار بتوانند با اعتراف به گناهان خویش نزد کشیش یا اسقف، روح خود را از آلودگی پاک کنند.
قابل ذکر است که در مسیحیت، بدون اعتراف به گناه نمی توان در مراسم عشای ربانی که یک از اصلیترین آیینهای مسیحیت به شمار میآید، شرکت کرد. کشیشان، اسقفان و حتی پاپ نیز مرتب آیین اعتراف را مکرر به جای میآورند.[۶۸۷]
گسترۀ بخشش در این آیین محدود است و لذا فقط بخشی از گناهانی که شخص پس از انجام تعمید مرتکب می شود، قابلیت آمرزش دارد. ترتولیان آن نوع گناهان را قابل بخشش میداند که، ساده هستند و در امور روزمره از عهد شکنی یا دروغ گویی، خوش طبعی، تغذیه و نگاه کردن و.. …که وسوسه، به انسان فشار میآورد را در بر میگیرد. به اعتقاد مسیحیت، « اگر آمرزشی برای این گناهان ساده وجود نمیداشت، نجات برای هیچ کس میسر نبود، آمرزش این گناهان به وسیله شفیع موفق پدر یعنی مسیح انجام میشود»[۶۸۸] و گناهان بزرگی نیز وجود دارد که قابل بخشش نیستند. ترتولیان ر این زمینه میگوید:« گناهانی نیز کاملا متتفاوت با اینها، بزرگتر و ویرانگر تر وجود دارند که قابل بخشش نیستند ..قتل، بت پرستی، فریب، ارتداد، کفر گویی، و البته زنای محصنه و هر تجاوزی به خدا.[۶۸۹]
اثر نامطلوب
گرچه در ابتدا این آیین به نوعی کارکرد روانی برای برای فروکش کردن عصیان برای فرد ایجاد کرده بود اما بعدها، گاهی از آن برای مقاصدی همچون تفتیش عقایید استفاده شده است؛ مثلا اسقف میلان قدیس، کارلو بورمئو(۱۵۳۸- ۱۵۸۴) به کشیشان خود دستور داد که هر توبه کنندهای را که برای اقرار به گناه نزد آنان میرود، مکلف سازند که نام بدعت گذار یا شخص مظنونی را که میشناسند، پیش آنان اعتراف کنند. [۶۹۰]
یکی از دیگر موارد منفی این آموزه، زمانی بود که اعتراف در انظار مردم و به صورت عمومی برگزار می شد این نوع اعتراف باعث بدبینی مردم میشد وحتی عدهای از بزرگان از ترس شرمساری، اگر هم مایل به اقرار گناهان خویش بودند، این کار صرف نظر می کردند. با دیدن این مشکلات، در قرن ۴ میلادی اعتراف خصوصی و محرمانه جانشین اعتراف علنی شدو به منظور تشویق به اعتراف، هیچ کشیشی مجاز نبود اعترافاتی را که نزد وی اقرار میشد، فاش کند.
سوءاستفاده از همین آموزه در به راه انداختن جنگ صلیبی نقش موثری داشت؛ در قرن ۹ میلادی، ودر طی نخستین آمرزش عمومی، از طرف پاپ اوربان دوم( ۱۰۸۸- ۱۰۹۹)، برای جمعآوری لشکریان بیشترو شروع جنگ، در سال ۱۰۹۵ همه افرادی را که در صف سپاهیان صلیبیی اول، به خدمت در آمدند، از گناهانشان تبریه کرد[۶۹۱]
از موارد دیگر سوء برداشت از این آموزه زمانی بود که، گسترش رفاه در میان آن کشیشان زمینه فساد بخشی از روحانیت مسیحی و مردم را فراهم آورد و با تکیه به بخشش گناهانشان در این مراسم، زشتی انحرافات جنسی بیش از پیش در میان مردم شکسته شد. به ویژه آنکه این تصور رایج وجود داشت که گناهان جنسی با اعترافات در مقابل کشیش و پرداخت مبالغی پول به کلیسا در قبال اخذ توبه نامه , قابل بخشش خواهد بود.[۶۹۲]
گفتار دوم: باورهای اخلاقی
اخلاق جامعۀ مسیحی ریشه در الهیات مسیحی دارد. یک مسیحی باید همان را انجام دهد که خداوند به او فرمان میدهد. اخلاق مسیحی بر منابعی نظیر موعظههای مسیح، احکام دهگانه و عهد جدید مبتنی است و بنیان آن، دو اصل «بخشش» و «لطف الهی» میباشد. [۶۹۳]
هرچند مسیحیت در وهلهی اول در پی تأسیس قواعد اخلاقی نیست، اما به مسائل اخلاق میپردازد و نمیتوان آن را از تلاش برای ایجاد یک زندگی شایستهی انسانی و فراهم کردن چنین زندگیای برای دیگران جدا کرد. از نظر مسیحیان، اخلاق و پرستش خداوند تفکیکناپذیر است و پیروی از خدا مستلزم اطاعت از خداست. این اطاعت، مستلزم تلاش برای تحقق هدف خداست و این به معنای تلاش برای تحقق عدالت و محبت در جوامع انسانی است.[۶۹۴]
آموزههای مسیحی موجب شد فهمی دیگر از حق ، حقوق، سیاست، قوانین و مقررات مدنی پی افکنده شود که با دیدگاه یونانی- رومی تفاوت جدی داشت. مسیح گفته بود« من نیامدهام که به من خدمت کنند؛ بلکه آمدهام به دیگران خدمت کنم». بر این اساس در فرهنگ مسیحی فرمان روا باید خادم باشد. در نتیجه، برخلاف سنت رومی، دولت دیگر منشا انحصاری حقوق نیست، بلکه بر عکس، فراتر از قوانین مدنی و قرار دادهای اجتماعی در مسییحیت قوانین خدایی و مطلق و غیرقراردادی مطرح است[۶۹۵]
در تفکر مسیحی سه جریان اخلاقی وجود دارد که عبارتند از:۱- اخلاق روستایی، که بر احکام دهگانه، اعمال و شعائر دینی و تعالیم اخلاقی مسیح تأکید میکند. بر این اساس مسیح پیامبری قدسی شناخته میشود که با وحی الهی انسانها را در زندگی هدایت میکند. اینگونه بینش، روستایی خوانده میشود؛ زیرا ارتباط بسیار اندکی با تفکر نظریِ پیچیدهی فلسفی دارد.[۶۹۶]
۲- اخلاق کلیسایی، زمانی شکل گرفت که کلیسای کاتولیک علاوه بر نهادی دینی نهادی سیاسی هم شد رهبران اخلاق کلیسایی در بسیاری از موارد که کتاب مقدس قانونی را صراحتاً بیان نکرده است، با توجه به تفسیر خود راهکاری را برمیگزیدند.[۶۹۷]
۳- اخلاق پروتستان، در پی مهمترین اعتراض به شعائر مسیحی، که مخالفت مارتین لوتر، با کلیسا بود، شکل گرفت. و اجرای آیینهای مقدس را سبب دور شدن از خداوند میدانست. هرچند او وساطت را نفی می کرد، اما بر این باور بود که بدون وساطت مسیح نمیتوان حقیقت را درک کرد؛ زیرا هرکس بخواهد در درک حقیقت از عقل مدد بگیرد، در شکوه الهی منحل خواهد شد. قابل ذکر است که در این اخلاق هیچ نظام اخلاقی استوار و ثابتی، شایع نشد. شاید این گفته مبالغه نباشد که در میان پروتستانها، تقریباً به عدد فرقههای پروتستانی اختلاف عقیده وجود دارد.[۶۹۸]
الف- باورها در رشد
میتوان اساس تمام نسبتهای اخلاق مسیحی را که باعث رشد اخلاقی جامعه است، « محبت» معرفی نمود. پل تیلیش می گوید: عشق بنیاد مسیحت است. عشق بنیانکنندهی اصل اخلاقی است و البته تحقق آن مشروط به این است که آدمیان را به نحوی خلاق درک کند.[۶۹۹]
مسیح آموزههای عهد عتیق را پذیرفت، اما علاوه بر این دستورالعملها به شدت بر عشق تأکید می نمود. مسیح بر این باور بود که قوانین یهودی روح عشق ندارند، و این در حالی بوده که عشق را به گونهای اساسی مؤثر دانست و اعتقاد داشت که عمل دینی بدون عشق تکراری خواهد بود. بدون عشق فعل از ارزش تهی است. خداوند بیآنکه به نتیجهی عمل بنگرد تنها نظارهگر عظمت عشق است که انسان را برمیانگیزد؛ زیرا عاشق به فکر منفعت خویشتن نیست.[۷۰۰]
فعل محبتآمیز در اخلاق مسیحی فعلی است که فاعل در انجام آن به خود و خواستههایش نمیاندیشد، بلکه تنها رضایت او در گرو شادی و آرامش دیگری است. با نظاره به آداب اخلاق مسیحی می توان به جاری بودن محبت در سراسر افعال و آموزههای مسیحیت پی برد.
۱- نسبت به خدا
۳- از انواع شخصیتها براساس نظریه پراپ شخصیتهای جستجوگر (قهرمان) جستجو شونده، شریر، و از انواع کارکردهای شخصیتها، کمبود شرارت، حل مسأله در این اثر قابل درک و شناسایی هستند.
۱-۴٫ اهمیت و ضرورت تحقیق
مثنوی جمشید و خورشید از جمله مثنویهای زیبای عاشقانه در ادبیات فارسی است که کمتر مورد توجه واقع شده است. این مثنوی تاکنون از نظر ساختاری مورد بررسی قرار نگرفته و این تحقیق از این جنبه تازه و جدید محسوب میشود.
۱-۵٫ پیشینه تحقیق
ذوالفقاری و بایقوت (۱۳۸۸) در تحلیل عناصر داستانی مثنوی جمشید و خورشید بیان نمودند که اثر مزبور از طرحی بدیع و در عین حال ساده و قابل باوری برخوردار است. کمیت حوادث طبیعی برحوادث غیرطبیعی و غیرواقعی غالب است. پیرنگ اثر برگرفته از رویکردهای عدیده است که سرانجام به نقطه اوج اثر یعنی وصال «جمشید و خورشید» منجر میشود. پرداخت شخصیتهای متعدد اثر به صورت مستقیم و اغلب به شیوه توصیف صورت میگیرد. شاعر از شخصیتهای ساده، ایستا و غیرپویا استفاده میکند. زاویه دید اثر دانای کل است و از زبان سوم شخص مفرد مطرح میگردد. گفتوگو در داستان از جایگاه ویژهای برخودار است. تنوع لحن و رعایت تناسب لحن با شخصیتها و صحنهها از خصوصیات دیگر منظومه مزبور است.
شریفی ولدانی و اظهری (۱۳۹۱) در بررسی «جمشید در گذر از فردانیت» (نقد کهن الگویی داستان جمشید و خورشید اثر سلمان ساوجی) تحقیق نمودند که مثنوی جمشدی و خورشید اثری است ماندگار در طول قرون و اعصار؛ زیرا بیان سرگشتگیها و دل نگرانیهایی است که هر نوجوان در این دوره با آنها روبهرو میشود.
قهرمان در این داستان، پس از ترک خانواده با انواع ناملایمات روبهرو میشود. هفت خان دشواری که جمشید در کسب هویت خود با آنها روبهرو است، کهن الگوهای مختلفی را در این داستان شکل میدهد. جمشید با دیدن رویای معشوق پابه راهی میگذارد که با گذر از آن هویت و وحدت درونی خود را به دست میآورد. جستوجوی هویت و استقلالیابی، کهن الگوی اصلی داستان را شکل میدهد که همان کهن الگوی فردانیت است.
۱-۶٫ اهداف تحقیق
پس از مطالعهی این تحقیق، خوانندگان با ساختار مثنوی جمشید و خورشید بیشتر آشنا شده و آشنایی دقیق و علمیتری با عناصر قصهها در مثنوی جمشید و خورشید پیدا خواهند کرد و همچنین در این تحقیق تلاش بر این است که مثنوی جمشید و خورشید را براساس عناصر قصه و الگوی پراپ از قصههای پریان مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
۱-۷٫ تعاریف واژههای کلیدی
قصه: عموماً بنیاد قصهها بر حادثه گذاشته شده است و قهرمانها و شخصیتهای قصهها، کمتر فردیت و خصوصیت درونی خود را نشان میدهند و روانشناسی فردی و تأکیدی برخصایص و خلقیات آدمی از ویژگیهای داستانهای نوین امروزی است (میرصادقی، ۱۳۹۲: ۴۶).
خویشکاری: خویشکاریهای اشخاص قصه عناصر ثابت و پایدار را در یک قصه تشکیل میدهند، و از اینکه چه کسی آنها را انجام میدهد و چگونه انجام میپذیرند مستقل هستند، آنها سازههای بنیادی یک قصه میباشند. خویشکاری یعنی عمل شخصیتی از اشخاص قصه که از نقطه نظر اهمیتی که در جریان عملیات قصه دارد، تعریف میشود (پراپ، ۱۳۹۲: ۵۳).
ولادیمیر پراپ: ولادیمیر یاکف لویچ پراپ در آوریل ۱۸۹۵ در شهر سن پطرزبورگ از یک خانوادهی اصل آلمانی به دنیا آمد. او در کتاب معروف خود، «ریختشناسی قصههای پریان» سی و یک کارکرد برای قصههای پریان در نظر گرفت. ولادیمیر پراپ روایتشناسی روسی است که ساختار قصههای پریان روسی را به هفت حوزه عمل و سیو یک نقش ویژه تقلیل داده است.
وی حاصل سالها تحقیق و مطالعهی خویش را در نخستین کتابش، «ریختشناسی قصههای پریان» در سال ۱۹۲۸ م منتشر کرد. ترجمهی کتاب در محافل ادبی و در میان فولکورشناسان اروپایی با استقبال کمنظیری روبهرو شد و تحولی عمیق در مطالعات فولکلوریک پدید آورد. آن را بسیار نقد و تحسین کردند، روشهای پراپ را سرمشق قرار دادند و از آن الهام گرفتند (خدیش، ۱۳۸۷: ۵۰).
جمشید و خورشید:«مثنوی جمشید و خورشید به بحر هزج مقصور یا محذوف است که با مناجات و اشعاری در حکمت آفرینش و نعت و معراج پیامبر اکرم (ص) و دعای امیر شیخ اویس ایلکانی آغاز میشود.
این مثنوی بیش از دوهزار و نهصد بیت دارد» (صفا، ۱۳۶۶: ۱۰۱۱) و موضوع آن داستانی است ساختگی در عشق «جمشید» پسر فغفور چین به «خورشید» دختر قیصر روم و حوادثی که برای جمشید در راه وصول به خورشیداتفاق افتاده و همچنین شرح قهرمانیها و پهلوانیهای اوست تا بازگشت به چین و نشستن بر تخت سلطنت.
سلمان ساوجی: ملک الشعرا خواجه جمالالدین سلمان بن خواجه علاء الدین محمد ساوجی معروف به «سلمان ساوجی» از شعرای بزرگ، خاصه از قصیده سرایان ممتاز ادب فارسی است که ولادت وی در اوایل قرن هشتم در حدود سال (۷۰۹ ه) در شهر ساوه اتفاق افتاده است. کلیات دیوان، فراقنامه، قصیده بدیعالاسرار و مثنوی جمشید و خورشید از آثار او میباشد. سلمان در مثنوی گویی نیز چیره و تواناست و شاهد بر این مدعا دو اثر وی در این زمینه یعنی «فراق نامه» و « جمشید و خورشید» است. وی در مثنوی گویا میخواسته طرحی نو دراندازد و در مثنوی جمشید و خورشید با وارد کردن قالبهای غزل و قطعه و رباعی و دوبیتی در ضمن و لابهلای این مثنوی تا حدودی به هدف خود دست یافته است.
۱-۸٫ حدود و قلمرو تحقیق
بررسی عناصر قصه در مثنوی جمشید و خورشید.
۱-۹٫ روش تحقیق
ابتدا بررسی ساختاری مثنوی جمشید و خورشید، سپس براساس خویشکاری پراپ عناصر قصه آن تجزیه و تحلیل میشود.
فصل دوم
بنیاد نظری
۲٫بنیاد نظری
۲-۱٫ ادبیات داستانی
«ادبیات داستانی در معنای جامع آن به هر روایتی که خصلت ساختگی و ابـداعی آن بر جنبهی واقعی و تاریخیاش بچربد گفته میشود از اینرو ظاهراً باید همهی انواع خلاقهی آثار ادبی را در بر بگیرد چه نظم و چه نثر، اما در عرف نقد امروز به آثار روایتی خلاقهی منثور، ادبیات داستانی میگویند» (میرصادقی، ۱۳۷۷: ۱۱۰).
«این اصطلاح کلاً به آن دسته از آثار روایتی منثور اطلاق میشـود که جنبهی خـلاقـهی آنها بر واقعیت غلبه دارد و شامل قصّه، داستان کوتاه، داستـان بلند، رمـان و رمـان کـوتاه میشود موضوعات مورد توجه ادبیات داستانی معمولاً تخیلی و ساخته و پرداختهی یک ذهن خلاق است و به بیان امور حقیقی یا حقایق تاریخی نمیپردازد، اما چنانچه درونمایهی یک قالب ادبی از حقایق تاریخی با واقعیتهای دیـگر مـایه گـرفته بـاشـد، مـعمولاً آن را بـا عـناوین (داستـان تاریخی) یا ( زندگینامهی داستانی) و عباراتی نظیر اینها مشخص میکند» (داد، ۱۳۸۳: ۲۶).
«ادبیات داستانی اصطلاحی است که به طور کلی به یک اثر تخیلی منثور اطلاق میشود. این اصطلاح البته شامل حال شعر و نمایشنامه نیست. امروزه ادبیات داستانی حاوی رمان، داستان کوتاه ، ناولا[۱] میباشد پس این اصطلاح بیشتر با روایتهای منثور سرو کار دارد و گاهی مترادف با رمان بکار میرود» (آژند، ۱۳۷۵: ۲۶).
با توجه به تعاریفی که از ادبیات داستانی بیان شد معلوم میشود که مهّمترین ویژگی ادبیات داستانی جنبهی خلاقیت و نوآوری آن است که میتوان به کمک آن حتی وقایع مستند تاریخی تاریخ بیهقی را هم به صورت داستان و ادبیات داستانی باز آفرینی کرد و با هنرمندی آنها را به صورت قصّه و حکایت و رمان و داستان بلند و داستان کوتاه بیان کرد.
ادبیات داستانی که امروزه به خصوص در جوامع غربی از اهمیتی بهسزا برخوردار است و توجه فراوانی بدان مبذول میشود. این توجه میتواند به خاطر انعطافی باشد که این شاخهی ادبی برای مضامین مختلف و بسیار متنوع نشان میدهد. همچنین برای مردم جذابیتی خاص دارد. در طول تاریخ و در اعصار مختلف، مردم به انواع داستان با توجه به ویژگیهای آن در هر دوره علاقه نشان داده اند. به نحوی که اگر داستان را در نظر بگیریم، شاید برای نوشتن تاریخچه آن به تاریخ جوامع انسانی برگردیم.
«اما امروز آنچه از اصطلاح داستان مدنظر اهل فن است، تنها چند قرن از پیدایش آن میگذرد و زادگاه، محل بالش و رشد آن در اروپا بوده است. داستان به معنای یاد شده در ایران در زمان معاصر و با انتشار در «یکی بود و یکی نبود» از جمالزاده آغاز و با هنرنمایی بزرگانی چون هدایت، آلاحمد، … دنبال شد (میرعابدینی، ۱۳۷۷: ۹۰-۷۸).
۲-۱-۱٫ انواع ادبیات داستانی
ادبیات به معنای عام کلمه، غالباً به هر نوع نوشتهای گفته میشود: مثل بخشنامهها، رسالهها، اعلانها، آثار فلسفی، ادبی و …؛ و ادبیات به معنای خاص کلمه، به آثاری گفته میشود که از روی اراده برای ارائه مقصود معینی به کار رفته و از نظر زیبایی و سبک و شکل با ارزش و معتبر باشد.
ادبیات به هر اثر ادبی شکوهمندی گفته میشودکه درآن عامل تخیل دخیل باشد و در ضمن با جهان واقع نیز ارتباط معناداری داشته باشد. ادبیات دربرگیرنده همه انواع آثار خلاقه است؛ چه شعر و چه نثر؛ مثل منظومههای حماسی، غنایی، نمایشی، تعلیمی، قصه، رمانس، داستان کوتاه، رمان و … .
بنابراین ادبیات داستانی نیزبخشی ازادبیات است که همۀ انواع آثار روایتی منثور را دربر میگیرد، یعنی هر اثر روایتی منثور خلاقهای که با دنیای واقعی ارتباط معنی داری داشته باشد، در حوزه ادبیات داستانی قرار میگیرد. ادبیات داستانی شامل قصه، رمانس، رمان، داستان کوتاه و آثار وابسته به آنهاست. در ذیل به بررسی گونههای یاد شده میپردازیم:
قصه:
معمولاًبه آثاری که درآنهاتأکید برحوادث خارق العاده، بیشترازتحول وتکوین آدمهاوشخصیتهاست، قصه میگویند. درحقیقت حوادث، قصه را بوجودمیآورند. قصهها اغلب پایانی خوش دارند و در آنها خوبیها بر بدیها پیروز میشوند. شکل قصههای عامیانه اغلب ساده و ابتدایی است و زبان نقلی و روایتی دارد و پر از اصطلاحها و لغتها و ضربالمثلهای عامیانه است و زبان معمول و رایج زمان در آنها به کار گرفته شده است. پس قصه شامل همۀ آثار خلاقهای می شود که پیش از مشروطیت با عنوانهای «حکایت»، «افسانه»، «سرگذشت»، «اسطوره» و … در متون ادبی گذشته آمده است.
سه خصوصیت بنیادی، قصه را از داستان و رمان جدامیکند که عبارتنداز: «خرق عادت،پیرنگ ضعیف، وکلی گرایی».
رمانس قصه خیالی منثور یامنظومی است که به وقایع غیرعادی میپردازد و ماجراهای عجیب و عشق بازیهای اغراق آمیز یا اعمال سلحشورانه را به نمایش میگذارد. رمانس در قرن ۱۲ در فرانسه رونق گرفت و ابتدا به شکل منظومه بود و بعدها به نثر نیز درآمد. رمانس جهان غیر واقعی و خیال پردازانه شوالیه گری را به نمایش میگذارد و برخلاف حماسه، تنها به جنگ و میدانهای کارزار اختصاص ندارد. شخصیتهای رمانس قهرمانان پاک نژادی بودند که به ماجراهای عاشقانه اغراق آمیز و اعمال سلحشورانه دل بسته بودند و در راه رسیدن به معشوق با جادوگران و دیوها میجنگیدند. رمانسها به ندرت دارای محتوای اخلاقی و تعلیمی هستند.
داستان کوتاه:
داستان کوتاه به شکل والگوی امروزی در قرن نوزدهم ظهورکرد. با گذشته زمان، داستان کوتاه تنوع وتکامل بسیاری یافت وانواع گوناگونی ازآن بوجودآمد. داستان کوتاه رامیتوان این گونه تعریف کرد: روایتی است منثور از بازآفرینی وقایعی درباره اشخاص به گونهای که موجد انتظار [تعلیق] و صمیمیت باشد.
عموماًداستان در برگیرنده نمایش تلاش وکشمکشی است میان دو نیروی متضاد و یک هدف. رابرت اسکولز درکتاب «عناصرداستان»مینویسد:
«شکی نیست که داستان چیزی کاملاً متفاوت با اسناد تاریخی با دادههای صرف است. داستان فقط ساخته نمیشود، [بلکه] بر ساخته میشود؛ یعنی محصول غیر متعارف و غیر واقعی قوۀ تخیل انسان است».
داستان کوتاه اثری است در چارچوب ادبیات داستانی که بیشتر بر تجلی حالت ذهنی و جوشش و یا تجلی کیفیتها و قابلیتهای اخلاقی متمرکز میشود. داستان کوتاه بسیار کوتاهتر از رمان است و همین فضای کوتاه، نویسنده را مقید میکند که هرکلمهای را حساب شده به کار ببرد.
این قالب داستانی از قابلیتهای نامحدودی برخوردار است و میتوان ویژگیهای آنرا اینگونه خلاصه نمود: «یگانهای استواراست که درنهایت به تأثیر ییگانه منجر میشود، در داستان کوتاه شخصیت آدمها معمولا پیش ازآغاز داستان تکوین یافته است؛ داستان فقط آنها را در برههی خاصی از زندگی و تجربیات عاطفی قرار میدهد و بازگوکنندهی این برهه است. داستان کوتاه معمولاً ازیک هزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه را در برمیگیرد» ( داد: ۱۳۸۵: ۲۱۶). این قالب داستانی در ایران با یکی بود یکی نبود محمدعلی جمالزاده تولد یافت و پس از آن نویسندگان دیگری چون: صادق هدایت، بزرگ علوی، جلال آل احمد، صادق چوبک، غلامحسین ساعدی، سیمین دانشور، احمد محمود، ابراهیم گلستان، جمال میرصادقی و…تجربیات تازهای درزمینه داستان کوتاه بدست آوردند.
مشخصات داستان کوتاه عبارت است از:
۱- طرح منظم و مشخصی دارد؛
۲- یک شخصیت اصلی دارد که در یک واقعه اصلی ارائه میشود؛
۳- به صورت کلی همه اجزای آن باهم پیوند متقابل دارند؛
۴- تأثیر واحدی را القا میکند؛
۵- کوتاه است.
داستانک:
مکانیکی (سمت چپ) وشکل دهی هیدروفرمینگ (سمت راست). ج) نمونه شماره (۳) د) نمونه
شماره (۴).
چنانچه قبلا نیز اشاره شد، مطابق شکل (۷-۷)، تمرکز کرنش اطراف سمبه می تواند دلیل اصلی شروع زوال درشکل دهی های مکانیک باشد اما درهیدروفرمینگ این مشکل مرتفع شده ودرنتایج مقایسه ای نشان داده شده درشکل (۷-۷)، دیده می شود که توزیع کرنش درهیدروفرمینگ بسیار یکنواخت تر ازشکل دهی مکانیکی می باشد که این امرباعث افزایش شکل دهی خواهد شد. البته همانطور که گفته شد، دراثر استفاده ازقالب درهنگام استفاده ازروش هیدروفرمینگ، این افزایش بیشتر نیز خواهد شد. علاوه برآن فهمیده شد که مکان شروع زوال نیز درهردوروش متفاوت بوده که ازاین خاصیت می توان برای انتقال نقطه شروع زوال به مکان های با استحکام بیشتر به کمک فشار سیال بهره جست.
۷-۴- حرکت خط جوش:
یکی دیگراز فاکتورهایی که می تواند ما را درپیش بینی وتشخیص دلایل وقوع زوال درTWB ها یاری کند، حرکت خط جوش درحین شکل دهی می باشد. دراینجا با یک تحلیل ساده وگذرا از این موضوع ومقایسه بین حرکت خط جوش در دو روش شکل دهی مکانیکی وهیدروفرمینگ، نشان خواهیم داد که حرکت خط جوش اطلاعات مفیدی را می تواند دراختیارما بگذارد.
بدلیل آنکه پهنای خط جوش تقریبا زیاد می باشد، خط وسط ناحیه جوش را به عنوان نماینده کل ناحیه جوش انتخاب کرده وحرکت آن را درلحظه وقوع اولین زوال ثبت کرده ایم وچون ناحیه (۱) ازاهمیت بیشتری برخوردار است، تنها گره های درون این ناحیه را مطابق شکل (۷-۸) برگزیده وجابه جایی درون صفحه ای آنها را از نزدیک ترین گره به سطح بستر به ترتیب تا آخرین گره روی خط تقارن ورق ها رسم کرده ایم که به صورت مقایسه ای درشکل (۷-۹) برای هرنمونه نشان داده شده است.
Y
X
شکل (۷-۸): نمایی ازگره های انتخابی برای حرکت خط جوش به ترتیب ازسطح بسترتا خط تقارن.
(ب)
(د)
(الف)
(ج)
شکل (۷-۹): نمودارهای جابه جایی خط جوش : الف) نمونه شماره (۱) ب) نمونه شماره (۲) ج) نمونه
شماره (۳) د) نمونه شماره (۴).
وهمچنین نمودارهای جابه جایی خط جوش درهرکدام ازروش های شکل دهی برای کلیه نمونه نیز مطابق شکل (۷-۱۰) می باشد:
(ب)
(الف)
شکل (۷-۱۰): نمودارهای جابه جایی خط جوش : الف) شکل دهی مکانیکی ب) هیدروفرمینگ.
همانطور که درنمودارهای مقایسه ای بین دو روش شکل دهی درشکل (۷-۱۰) ملاحظه می شود، توزیع حرکت خط جوش درهیدروفرمینگ بسیاریکنواخت ترازشکل دهی مکانیکی می باشد وبنابراین باعث شده است که درهمه موارد، درهیدروفرمینگ ازیک گره ای به بعد، حرکت خط جوش کاملا بیشترازشکل دهی مکانیکی باشد ودرعوض این نمودارها موید این مطلب هستند که عامل اصلی اتفاق افتادن زوال درشکل دهی مکانیکی می تواند رخ دادن پدیده تسلیم شدن موضعی درگره های ناحیه ای باشد که سمبه درحال قطع تماس با ورق ها می باشد، زیرا گره های ورق دردوناحیه زیرسمبه ودربسترنگه دارنده تقریبا درمکان اولیه خود ثابت نگه داشته شده وعملا تنها گره های میانی ورق درناحیه تحت تاثیر شکل دهی هستند که دچارتغییر شکل شدید می شوند. همچنین این نمودارهای حرکت خط جوش ما را به این مطلب رهنمون می کنند که می توان با کمتر کردن اصطکاک بین سطوح (مثلا با روانکاری)، به توزیع یکنواخت تری ازحرکت خط جوش رسیده وباعث افزایش شکل دهی شد.
نمودارهای حرکت خط جوش درشکل دهی مکانیکی (شکل (۷-۱۰-الف)) درکنار جدول (۶-۱) نیزاین مطلب را نشان می دهند که حرکت خط جوش درنمونه هایی که زوال آنها شبیه به یکدیگر است (مثلا نمونه های (۱) و(۲) دریک گروه ونمونه های (۳) و(۴) درگروهی دیگر)، هرچه حرکت خط جوش کمتر بوده است، ارتفاع بیشینه شکل دهی نیزکمتراست. درعوض درنمودارهای شکل (۷-۱۰- ب) درکنارجدول (۷-۱) نشان می دهند که هرچه حرکت خط جوش کمتربوده است، بیشینه ارتفاع شکل دهی نیز بیشتر شده است.
مطالب بالا نشان دهنده این نتیجه اند که اگرحرکت خط جوش موضعی باشد (همانند آنچه درشکل دهی مکانیکی اتفاق می افتد)، هرچه حرکت خط جوش کمتر باشد، ارتفاع بیشینه شکل دهی نیزکمتر است واگر حرکت خط جوش موضعی نباشد (همانند آنچه درهیدروفرمینگ اتفاق می افتد)، حرکت خط جوش وبیشینه ارتفاع شکل دهی برعکس یکدیگر عمل می کنند.
۸- تست کشش ساده تک محوره
همانطورکه درفصل مرورمقالات نیزاشاره شد، TWBها به عنوان یکی ازسازه های نوپا عملا جهت کاهش وزن به کمک روش های جوشکاری مختلف شکل گرفتند. بنابراین تحلیل هرنمونه TWB بدون درنظرگیری خط جوش کاری پرخطا خواهد بود. اما درنظرگیری خط جوش خود دارای اشکال وگام های متعددی است که می تواند شامل درنظرگیری هندسه ومواد جوش به روش های مختلف، جهت خط جوش نسبت به جهت بارگذاری اصلی، مکان قرارگیری خط جوش درهنگام شکل دهی، اصطکاک بین سمبه وناحیه جوش و… باشد. یکی ازمواردی که می تواند دست طراح را برای مانور دادن بر روی استحکام محصول تولیدی بوسیله جوش باز نگه دارد، درنظرگیری جهت خط جوش نسبت به جهت بارگذاری (تغییر شکل) اصلی است. درتمام تحلیل های فصل های قبل، رابطه بین جهت خط جوش وجهت نورد ورق های به کارگرفته ثابت درنظرگرفته می شد درحالی که این رابطه دربعضی مواقع برای افزایش استحکام وگاهی اوقات به اجبار می بایست تغییر کند. لذا دراین فصل قصد داریم با بررسی رابطه بین جهت جوش وجهت نورد ورق ها (به عنوان نماینده جهت بارگذاری اصلی) درTWB های غیرهمجنس که درجدول (۴-۳) درفصل خواص مکانیکی اشاره شد، مورد مطالعه قرارگیرد. جهت بررسی تاثیرات جهت خط جوش نسبت به جهت بارگذاری، سه نوع مختلف از نمونه ها را دراینجا آماده کرده ایم (شکل(۸-۱)): ۱) جوش طولی (نوع )، جوش عرضی (نوع )، جوش مورب (نوع ).
شکل (۸-۱): نمایی ازسه نوع مختلف جوشکاری درTWB ها درتست کشش تک محوره.
درمدل سازی ها ازاستاندارد KSB 0801 مطابق شکل (۴-۱) استفاده شده است. جهت مدل سازی المان محدود این TWB ها، سطح مقطع نمونه ها را مطابق شکل (۸-۲) درنرم افزار آباکوس مدل سازی کرده وزوال آنها درتست کشش ساده تک محوره مورد ارزیابی قرار گرفته است. دقت شود که عرض جوش مورد استفاده دراین تست نیزهمانند تست کشش کروی درTWB های غیرهمجنس می باشد وبرابر مقدارثابت ۸/۱۱ میلیمترفرض شده است. بنابراین تنها نوع ازنمونه ها درشکل (۸-۲) نمایش داده شده اند ودر دو نوع دیگر ازجوش با همین ضخامت وعرض استفاده شده است.
شکل (۸-۲): سطح مقطع نمونه های استاندارد نوع جوشکاری درتست کشش تک محوره.
درشبیه سازی المان محدود، ازمعیار تسلیم غیرایزوتروپیک هیل برای ورق ها ومعیار تسلیم ایزوتروپیک مایسزبرای خط جوش استفاده شده است. دراینجا نیز بدلیل نبود اطلاعات آزمایشگاهی لازم جهت مدل سازی دقیق ترخط جوش وناحیه تحت تاثیر حرارت، این دوناحیه با خواص یکسان ویکنواخت وترکیب شده با هم درنظرگرفته شد وازقانون ترکیب برای پیدا کردن این خواص استفاده شده است. همچنین ضخامت جوش، ثابت و برابرمیانگین ضخامت ورق های دوطرف TWB درنظرگرفته شده است. تمام خواص مکانیکی مورد نیازدراین فصل، درفصل (۴) آورده شده اند. بدلیل نبود هیچگونه اطلاعات ونتایج آزمایشگاهی مرتبط با این گونه ازTWB ها، به مدل سازی المان محدود آنها اکتفا شده است. جهت مدل سازی المان محدود تست کشش ساده تک محوره دراین نمونه نیزفرض شده است که ورق ها وناحیه جوش همگی دریک سطح مرجع مدل سازی شوند. جهت یکسان سازی درنتایج ظاهرشده، فرض شده است که حرکت ضلع متحرک درحین تست به صورت رابطه خطی قابل بیان باشد که زمان سپری شده درحل مسئله، جهت اعمال کشش و ضریب ثابتی است.
جهت مدل سازی المان محدود، ازالمان پوسته چهارگره ای S4R با پنج نقطه انتگرال گیری درامتداد ضخامت برای نمونه های نوع و استفاده شده است درحالی که برای مطابقت بیشتر شبکه بندی با هندسه مسئله درنمونه های نوع ، ازالمان پوسته مثلثی سه گره ای S3R با پنج نقطه انتگرال گیری درامتداد ضخامت برای ناحیه گلویی نمونه واز المان S4R برای بقیه نمونه استفاده شده است. اندازه المان ها درنمونه ها تقریبا برابر۰/۲×۰/۲ میلیمتربه همراه شبکه بندی ریزتر۰/۱×۰/۱ میلیمتردرناحیه گلویی انتخاب شده است. این اندازه شبکه به گونه ای بوده است که بین دقت، پیش بینی نمودارهای بارگذاری وپیش بینی محل اولیه زوال تعادل برقرارشود. لذا شبکه بندی نمونه ها در سه گروه مختلف جوشکاری مطابق شکل (۸-۳) می باشد.
(الف)
(ب)
شکل (۸-۳): نمایی از شبکه بندی درنمونه های تست کشش تک محوره: الف) نوع ب) نوع .
(ج)
شکل (۸-۳) (ادامه): نمایی از شبکه بندی درنمونه های تست کشش تک محوره: ج) نوع.
تمامی نمونه ها را پس ازمدل سازی وجاگذاری خواص مکانیکی مطابق فصل (۴) وارد مرحله اعمال شرایط مرزی کرده ایم. ضلع سمت چپ همه نمونه ها را ثابت نگه داشته وبا اعمال جابه جایی به ضلع سمت راست، شرایطی را فراهم کرده ایم تا روند تغییرشکل شبیه به قانون ترکیب باشد یعنی همه المان های ضلع سمت راست به صورت همزمان ویکنواخت تنها درجهت محوری (X) جابه جا می شوند وزوال نمونه ها را طبق معیار زوال نمودارحد شکل دهی محاسبه کرده ایم. بنابراین کرنش مهندسی درالمانی که برای اولین بار دچار زوال می شود وحداکثرباراعمالی روی ضلع سمت راست درلحظه رخداد اولین زوال برای هرنمونه درجدول (۸-۱) نشان داده شده اند.
جدول (۸-۱): کرنش مهندسی شبیه سازی شده وباراعمالی متناظرآن درلحظه زوال درتست کشش
تک محوره.
Welded specimens | Type I | Type II | Type III |