)زاک ،۱۹۹۹،ص۱۶-۱۷).
۲-۱-۷- تقسیم بندی معرفت شناختی دانش
برخی از محققان علوم انسانی به ارائه دسته بندیهای دیگری پرداختهاند که مبتنی بر معرفت شناسی هستند (هرون،۲۰۰۱) از افراد پرکار در این زمینه است که تالیفات متعددی را درباره توسعه حرفهای و مدیریتی داشته است. از نظر وی دانش را میتوان به چهار نوع تقسیم کرد:
۱- دانش تجربی که از تماس و برخورد مستقیم با پدیده ها حاصل می شود.
۲- دانش توصیف کننده که برآمده از دانش قبلی است و پدیده ها را از طریق تصاویر، شعر، داستان، موسیقی، رقص و امثال هم توصیف می کند.
۳- دانش پیشنهاد دهنده که توانایی آن را دارد تا پدیده ها را با گزارههایی اخباری بیان کند .
۴- دانش کارکردی که دانستن چگونه انجام دادن عمل است و در قالب مهارت ها و صلاحیتها خود را نشان میدهد.
۲-۱-۸- تقسیم بندی بر اساس مقاصد
شاید تمام این قبیل دسته بندیها ریشه در تعریف ارسطو از انواع دانش دارد. ارسطو، انواع دانش را برحسب مقاصدشان به سه دسته تقسیم کرده بود:
۱- دانش نظری: که غایت آن فهم و تبیین چه چیزی پدیده ها است.
۲- دانش ساخت: دانستن چگونه ساختن و تولید اشیاء و پدیده ها است .
۳- دانش کارکرد: که مرتبط با نحوه استفاده و کار کردن با پدیده ها است. دانش اخیر، چیزی را نمیآفریند بلکه کامل میسازد و اداره می کند (الکند، ۲۰۰۱).
۲-۱-۹- فرایند خلق دانش در سازمان
شماری از محققان همانند ویک و سایمون بر این باورند که سازمانها قابلیت های یادگیری ندارند و در سازمان ها بیشتر افراد هستند که یاد میگیرند. با وجود این، برخی از محققان نظیر استاربوک، نلسون و وینتر بر این عقیدهاند که سازمانها از طریق قابلیت های یادگیری خود تکامل مییابند. سازمانها یاد میگیرند و دانش را از طریق مستندات و برنامه های روزمره خود کسب میکنندکه در سوابق سازمانی خاصی قرار دارند (نلسون بنتر،۱۹۹۲).
روشی که از طریق آن دانش مستندات و برنامه های روزمره مختلف با هم منسجم و هماهنگ و دانش جدید خلق می شود به وسیله سوابق و فرهنگ سازمانی شکل میگیرد (بارنی ۱۹۸۶).
در این دیدگاه سازمان به عنوان عنصری مواجه شونده با مسئله و حل کننده آن در نظر گرفته می شود. به عبارت دیگر، یادگیری موجود در سازمان به مقدار زیادی از پیچیدگی وظایف و محیط سازمانی آن تاثیر میپذیرد. همان طوری که اشاره شد دانش شخصی و دانش سازمانی از همدیگر متمایز است با وجود این، هنوز به هم وابست اند. اندازه تعاملات هر فرد با دیگران به فرهنگ سازمانی وابسته است (بات،۱۹۹۹).
ما این دیدگاه را از این جهت میپذیریم که در محیط کنونی، افراد در درون سازمان ها به منظور حل مشکلات مشتریان نیاز به اخذ تصمیمات سریع دارند یعنی به جای استفاده از قوانین و مقررات به عنوان شکل هدایت شده سلسله مراتبی حل مسائل، کارکنان مجبور به ارائه راه حلهایی در جهت حل کارای مسائل و مشکلات تجاری هستند (استاک، ۱۹۹۸).
به عبارت دیگر، در وضعیتهای پیچیده، جایی که وظایف سازمانی به اندازه زیادی به هم وابسته اند و کارکنان نمی توانند سطوح مورد نیاز تخصص را جهت حل مسائل میان رشتهای در اختیار داشته باشند، برای اشتراک دانش و تخصص خود نیاز به مشارکت با دیگران دارند. بسیاری از این نوع وظایف در شرکتهای حرفهای اتفاق میافتد، جایی که معمولاً افراد به دلیل پیشینه آموزشی و شغلی خود در حوزه خاصی تخصصی دارند. در شرکتهای حرفهای افراد به محض مواجهه با وظایف موجود در حوزه های تخصصی خود، میتوانند آن را به آسانی و بدون نیاز به تعامل با دیگران انجام دهند. با وجود این، زمانی که ماهیت وظایف پیچیده است و به هماهنگی تخصصها از حوزه های میان رشته های زیادی نیاز دارد، افراد در جهت دستیابی به دانش سازمانی به سطوح بالایی از تعامل با دیگران محتاج هستند اگر چه یک سازمان می تواند از تخصصهای فردی در جهت یافتن راه حل مسائل گسترده سازمانی استفاده کند، ولی با این حال نمیتواند ادعایی در خصوص درستی دانش افراد داشته باشد. برعکس، سازمان خودش در برابر تخصصهای تغییر پذیر و خصایص فردی متخصصان آسیب پذیر است.
بنابراین، این امکان وجود دارد که حتی پس از به کارگیری شماری از متخصصان هنوز نتواند به طور کامل از پتانسیل آنها در حل مسائل پیچیده و گسترده سازمانی استفاده کند. مشارکت دانشی برای حل مسائل پیچیده با تجزیه فعالیتهای دانشی مترادف نیست. اینکه چه نوع دانشی به مشارکت گذاشته می شود و چگونه دانش به مشارکت گذاشته می شود، به وسیله حرفهایها، نه به وسیله مدیریت تعیین می شود. ضمناً، برخلاف فعالیتهای مبتنی بر تولید، که به طور جزئی تخصصی شده اند، فعالیتهای دانشی اغلب غیر ساختاری بوده و نمیتواند به طور جزئی تعریف شوند یعنی بازده فعالیتهای دانش بر غیر قطعی است.
بنابراین، مشارکت دانشی گزین ای است که به وسیله حرفهایها انتخاب و استفاده می شود، برخلاف تجربه رسمی فعالیتهای ساختاری که به وسیله مدیریت تحمیل می شود مشارکت دانشی فرایندهای اجتماعی و غیر رسمی است. به عبارت دیگر، اینکه چگونه حرفهایها دانش را پردازش کرده و به اشتراک میگذارند به تجربه، خلاقیت و تخصص شخصی آنها بستگی دارد. براساس تجربه و تخصص آنها، حرفهایهای دانشی تصمیم میگیرند با چه کسی تعامل کنند، و اینکه چه دانشی را جستجو کنند (کاپلی ، ۲۰۰۰، ص ۱۰۴).
به طور متقاعد کنندهای مباحث زیر را ارائه می کند:
رقابت باز با افراد شرکت دیگر که زمانی به ندرت در تجارت اتفاق میافتاد، هم اکنون یک حقیقت پذیرفته شده است، مدیران اجرایی میدانند که بازارهای تند رو به سازمانهای تند رویی نیاز دارند که به طور پیوسته به وسیله ظرفیتهای نوین تجدید میشوند. او سپس اضافه می کند: امروزه وقتی شرکت نفت درصدد گسترش فروش تولیدات در ایستگاههای خدماتی است، مدیرانی از پپسی و فریتولی با تخصص خرده فروشی استخدام می کند. همچنین وقتی یک شرکت هواپیمایی میخواهد اداره روابط مشتری را بهبود بخشد، مدیران اجرایی را از ماریوت با تخصص خدمات مشتری استخدام می کند. (کاپلی، ۲۰۰۰ ، ص ۱۰۵).
سناریوهای فوق بر اهمیت تخصص فردی تاکید دارد (خیراندیش و افشار نژاد، ۱۳۸۴ ،ص ۵۴).
۲-۱-۱۰- مارپیچ دانش
مارپیچ دانش: پل ارتباطی دانش آفرینی و خروجیهای سیستم مدیریت دانش است. در حقیقت تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح و نیز استفاده از دانش صریح برای گسترش دانش ضمنی در میان افراد است. دانش جدید همواره با فرد آغاز می شود.
یک محقق برجسته دیدگاهی دارد که او را به ثبت اختراعی جدید رهنمون میسازد. بینش یک مدیر میانی در مورد روند بازار، کاتالیزوری برای معرفی یک محصول جدید و مهم است. یک کارگر ساده پس از سالها تجربه به نوآوری در یک فرایند جدید میرسد. در تمام این مثالها دانش فردی کارکنان به دانش سازمانی تبدیل می شود که برای شرکت به عنوان یک کل ارزشمند است. قرار دادن دانش فردی در اختیار دیگران، فعالیت اصلی سازمانهای دانش آفرین است. این کار به طور مداوم و در تمام سطوح سازمان انجام می شود. در سال ۱۹۸۵، کارشناسان شرکت ماتسوشیتا الکتریک به شدت بر روی یک ماشین جدید پخت نان کار میکردند. مشکل این بود که لایه بیرونی نان بیش از اندازه پخته میشد در حالی که هنوز داخل آن نپخته بود، پس از ناکامی تلاش محققان، تاناکا که متخصص تولید نرم افزار بود راه حلی پیدا کرد.
هتل بین المللی اوزاکا در زمینه تولید بهترین نان در آن شهر معروف بود. چرا از تجارب این شرکت به عنوان یک سرمشق استفاده نشود؟ تاناکا سعی کرد تا تکنیک خمیر کردن را از سر نانوای هتل بیاموزد. او متوجه شد که نانوا روش ویژهای برای پهن کردن خمیر به کار میبرد. تاناکا، بعد از یک سال آزمون و خطا و ارتباط نزدیک با مهندسان طرح، توانست مشخصات محصول از جمله افزودن میلههایی مخصوص در داخل ماشین و نحوه پهن کردن محصول را با موفقیت فرا بگیرد و کیفیت تولید نان را بهبود بخشد. نوآوری تاناکا نشان دهنده حرکت بین دو نوع کاملا متفاوت دانش است. نقطه پایانی حرکت، دانش صریح و روشن است یعنی مشخصات محصول برای ماشین پخت.
دانش صریح، رسمی و سیستماتیک است و به همین دلیل به صورت مشخصات محصول یا یک فرمول علمی یا یک برنامه کامپیوتری قابل انتقال و تعمیم در می آید. اما نقطه آغاز نوآوری تاناکا نوع دیگری از دانش است که به سادگی قابل توصیف نیست (دانش ضمنی) شبیه به آنچه سرنانوای هتل از آن برخوردار بود. دانش ضمنی کاملاً فردی است. بنابراین فرمول بندی و انتقال آن به دیگران مشکل است. علاوه بر این دانش ضمنی ابعاد شناختی نیز دارد. ابعادی شامل مدلهای ذهنی اعتقادات، دور نماها و چشم اندازهایی که ما آنها را مسلم فرض میکنیم و نمیتوانیم آنها را به راحتی توضیح دهیم.
۲-۱-۱۰-۱- الگوی مارپیچ دانش چنین است
۲-۱-۱۰-۱-۱- ضمنی به ضمنی یا اجتماعی کردن[۸]
بعضی اوقات فردی دانش ضمنی خود را به طور مستقیم با فرد دیگری در میان می گذارد. برای مثال وقتی تاناکا به عنوان شاگرد سرنانوای هتل شروع به کار کرد توانست مهارت های ضمنی او را از طریق مشاهده، تقلید و تمرین یاد بگیرد. آنچه او یاد گرفته بود تبدیل به قسمتی از دانش ضمنی او شد.
به عبارت دیگر او به جرگه کسانی پیوست که این حرفه را میدانند. اما پیوستن به جمع کسانی که حرفهای را میدانند موضوعی محدودتر از موضوع آفرینش دانش است. درست است که شاگرد مهارت های استاد را یاد میگیرد اما نه شاگرد و نه استاد بینش سیستماتیک را در زمینه حرفه خود به دست نم آورند و از آنجا که دانش آنها هرگز به صورت دانش صریح در نمیآید نمی توان آن را به سادگی در مورد سازمان به عنوان یک کل به کار برد. اجتماعی کردن با اشتراک گذاشتن دانش ضمنی در بین افراد سر و کار دارد .اصطلاح اجتماعی کردن تاکید می کند که دانش ضمنی به واسطه فعالیتهای مشترک مانند با هم بودن و در یک محیط زندگی کردن انتقال مییابد نه از طریق دستورالعملهای مکتوب یا شفاهی.
سالهای طولانی کارآموزی به نوآموز اجازه میدهد تا طریقههای دیگر فکر کردن و احساس کردن را درک کند، بنابراین در یک موقعیت خاص دانش ضمنی می تواند به اشتراک گذاشته شود. تنها در صورتی که فرد این آمادگی را در خودش ایجاد کند که دانش ضمنی را فرا بگیرد در عمل اجتماعی کردن کسب دانش از طریق مجاورت فیزیکی است. فرایند فراگیری دانش به طور زیاد از طریق تعامل مستقیم با مشتریان و تامین کنندگان ایجاد و فراهم می شود. راه دیگر فراگیری دانش ضمنی رفتن در داخل سازمان است. اطلاعات در محل انجام کار در داخل سازمان قابل دستیابی است و آخرین اطلاعات قابل دسترسی درآنجا متمرکز می شود، انتشار دانش ضمنی یک خصوصیت دیگر اجتماعی کردن است. فرایند انتقال نظرات به همکاران و زیر دستان به طور مستقیم موجب به اشتراک گذاشتن دانش افراد و ایجاد یک مکان یا فضای مشترک می شود.
۲-۱-۱۰-۱-۲-صریح به صریح یا ترکیب[۹]
فرد می تواند قسمت های مجزایی از دانش صریح را با یکدیگر ترکیب کند و یک کل جدید تشکیل بدهد. برای مثال حسابرس یک بانک را در نظر بگیرید او اطلاعات مختلف سازمان را جمع آوری و با کنار هم قرار دادن آنها یک گزارش مالی تهیه می کند این گزارش، دانش جدیدی است که از ترکیب اطلاعات کسب شده از منابع مختلف به دست آمده است اما این ترکیب نیز، به معنای واقعی، دانش موجود شرکت را گسترش نمیدهد. ترکیب شامل تبدیل دانش تصریحی به شکلهای پیچیده تری از این نوع دانش است.
مباحث اصلی در ترکیب فرآیندهای ارتباط، اشاعه و سیستمی کردن دانش است در عمل، مرحله ترکیب به سه فرایند استوار است :
۱- گرفتن و ادغام کردن دانش تصریحی جدید ضروری است. این شامل گردآوری دانش بیرونی شده مانند داده های عمومی از داخل یا بیرون سازمان و سپس ترکیب این داده ها است.
۲-انتشار دانش تصریحی بر اساس فرایند انتقال این شکل دانش به طور مستقیم به وسیله ارائههای جلسات است. در این جا دانش جدید بین اعضای سازمان پخش می شود.
۳- ویرایش یا فرآیندی کردن دانش تصریحی قابلیت استفاده از آن را بالا میبرد (مانند اسناد و مدارکی از قبیل طرح ها، گزارشات، نمودارها، نقش های انجام پروژه ها و فرآیندها و همچنین اطلاعات بازار).
۲-۱-۱۰-۱-۳- ضمنی به صریح یا بیرونی کردن[۱۰]
وقتی تاناکا توانست دانش ضمنی خود در مورد پخت نان را توضیح بدهد، آن را به دانش صریح تبدیل کرد و بنابراین توانست آن را با همکارانش در تیم تحقیقاتی در میان بگذارد. مثال دیگر را میتوان در مورد حسابدار شرکت عنوان کرد او به جای تدوین یک برنامه مالی معمولی برای شرکت خود، براساس دانش ضمنی حاصل از تجارب سالیان دراز، یک رویکرد ابداعی جدید برای کنترل بودجه شرکت ابداع کرد. بیرونی کردن بیان دانش ضمنی و انتقال آن به شکلای قابل درک برای دیگران است. به اصطلاح افراد مرزهای درونی و بیرونی خود را گسترش می دهند در حین فرایند بیرونی کردن فرد خود را درگیرگروه می کند، بنابراین عضو گروه می شود. مجموعه نظرات و تفکرات افراد با هم ترکیب و به نظرات و عقاید گروه میپیوندد، این شکل خود تعالی کلیدی در ادغام نظرات گروه و تبدیل دانش ضمنی به دانش تصریحی است.
در عمل بیرونی کردن به دو طریق انجام می شود :
۱- روشن و شفاف کردن دانش ضمنی (که این تبدیل دانش ضمنی به دانش تصریحی است) با فنونی سر وکار دارد که بیان نظرات و یا تصورات فرد به صورت لغات و مفاهیم و زبان تمثیل ( از قبیل استعارهها و قیاسها و…) کمک می کند.
۲-فاکتور دوم با انتقال دانش ضمنی به مشتریان یا متخصصان به شکل هایی که به سهولت قابل درک باشد سرو کار دارد. لازمهی این فاکتور استدال های موثر قیاسی و استقرایی میباشد.
۲-۱-۱۰-۱-۴- صریح به ضمنی یا درونی کردن[۱۱]
ضمن اینکه دانش صریح جدید در سازمان به کار میرود، کارکنان شرکت آن را به تدریج نهادینه و از آن برای گسترده ترکردن، بسط دادن و اصلاح چارچوبهای دانش ضمنی خود استفاده می کنند. برای مثال طرح حسابرس باعث ایجاد دیدگاه دیگری درمورد سیستم کنترل مالی و یا چگونگی استفاده از این اطلاعات در سازمان می شود. سایر کارکنان این طرح نوآورانه را به کار میگیرند و آن را جزئی از ابزارها و منابع لازم برای انجام فعالیتهای خود به حساب میآورند. درونی سازی دانش در واقع تبدیل دانش تصریحی به دانش ضمنی سازمان است. در درونی سازی لازم است فرد دانش مربوط به خود را درون دانش سازمان تشخیص دهد و همچنین خودش را در یک کل گسترده تر دریابد. یادگیری از طریق انجام دادن، آموزش دیدن و تمرین کردن موجب می شود که افراد به قلمرو دانش گروه و تمام سازمان دست یابی داشته باشند. در عمل درونی سازی بر دو بعد تکیه دارد که عبارت اند از:
۱- دانش تصریحی در فعالیت و عمل قرار گرفته است، بنابراین فرایند درونی سازی دانش عملی کردن مفاهیم و روشها در مورد راهبردها، تاکتیکها، نوآوری وترقی و پیشرفت است، برای مثال برنامه های آموزشی در سازمانهای بزرگ به افراد جدید در درک خود سازمانشان به عنوان یک کل کمک می کند.
۰۶/۰ = β
کانالهای ارتباطی
ادراک از سهولت کاربرد نهادههای زیستی
۰۷/۰ = R
۱۵/۰ = β
ادراک از سودمندی نهادههای زیستی
۴۷/۰ =R
مصرف سم در هر هکتار
۰۲/۰ = β
سابقه کشت گندم
۰۳/۰- = β
۰۲/۰ = β
بعدخانوار
سطح زیر کشت گندم
۱۳/۰ = β
۰۴/۰ = β
۰۴/۰ = β
۰۴/۰ = β
سطح تحصیلات
۰۶/۰ -= β
سن
۰۲/۰ -= β
۱۰/۰ = β
۰۸/۰- = β
۰۳/۰ -= β
۶۲/۰ = β
۰۱/۰- = β
۰۵/۰ = β
معنیداری
عدم معنی داری
نگاره۶-۴ مدل نهایی نظری پژوهش
مزیت اقتصادی
۰۴/۰ = β
فصل پنجم
نتیجه گیری و پیشنهادها
در این فصل که فصل نهایی تحقیق به شمار میرود ابتدا به خلاصهای از یافته های پژوهش اشاره شده و سپس پاسخگویی به سوالات و نتیجهگیری کلی پیرامون نتایج حاصل از آزمون سوالات تحقیق آورده شده است. در ادامه نیز پیشنهادهایی که از نتایج این تحقیق برگرفته شده ارائه گردیده است.
نتایج ویژگیهای فردی
اکثر پاسخگویان در رده سنی بیشتر از ۵۱ سال با سطح تحصیلات ابتدایی و تعداد اعضای خانواده بین ۵-۳ نفر، با داشتن سطح زیر کشت گندم کمتر از ۵ هکتار با مالکیت شخصی و سابقه کاشت ۲۰-۱۰ سال با میزان اطلاعات و آگاهی متوسط در خصوص نهادههای زیستی و میزان استفاده کم در مزارع گندم قرار داشتند. اکثر پاسخگویان از سموم شیمیایی به میزان ۱ لیتر و از کودهای شیمیایی به میزان ۲۰۰-۱۰۰ کیلوگرم در هر هکتار محصول گندم استفاده مینمودند.
با توجه به نتایج پژوهش از دیدگاه پاسخگویان گویه های، “استفاده از نهادههایزیستی سبب کاهش عوارض ناشی از سمپاشی برای کشاورزان میشود” دارای بیشترین امتیاز و “استفاده از نهادههای زیستی سبب صرفهجویی در زمان میشود” دارای کمترین امتیاز از دیدگاه پاسخگویان شدند.
از دیدگاه پاسخگویان، گویه های ” بکار گرفتن کودهای حیوانی در مزارع آسان است و با ایجاد منافذ در خاک سبب میشوند شخم براحتی انجام شود ” دارای بیشترین امتیاز و “دسترسی به نهادههای زیستی آسان است” دارای کمترین امتیاز شدند. از نظر پاسخگویان استفاده از کودهای شیمیایی زمین را به شدت فشرده میکنند و مانع از تهویه مناسب در خاک میشوند. اما کودهای آلی از جمله کودهای حیوانی در خاکهای شنی (سبک) با متصل کردن ذرات به یکدیگر باعث تشکیل ساختمان خاک میگردند و در خاکهای رسی (سنگین) از چسبندگی زیاد ذرات خاک جلوگیری نموده و وضعیت بهتری به خاک میدهند، بنابراین کاربرد کودهای حیوانی در همه خاکها مفید بوده و منجر به تشکیل ساختمان بیشتر و پایدارتر خاک میگردد. ایجاد منافذ در خاک با افزایش ماده آلی خاک بیشتر شده و این مسئله به نگهداری بیشتر آب و تهویه بهتر خاک کمک میکند. پاسخگویان معتقد بودند که دسترسی آنها به نهادههای شیمیایی بیشتر از دسترسی به نهادههای زیستی است، از جمله دلایل آنان در خصوص دسترسی کمتر به این نهادهها، کمبود دام در این منطقه، عدم توزیع نهادههای زیستی توسط مراکز خدمات کشاورزی و غیره میباشد.
از دیدگاه پاسخگویان، گویه های” من ترجیح میدهم محصولات سالم تولید کنم” دارای بیشترین امتیاز و “من حاضر نیستم برای کنترل علفهای هرز از سموم و کودهای شیمیایی استفاده کنم” دارای کمترین امتیاز شدند. نتایج نشان میدهد که اکثر پاسخگویان ترجیح میدهند محصولاتی تولید کنند که سبب بروز بیماری در مصرفکنندگان نشود و زندگی و سلامت آنان را به خطر نیندازد.
از دیدگاه پاسخگویان، گویه های” من قصد دارم از کود حیوانی کاملا پوسیده برای افزایش سلامت محصولات کشاورزی استفاده کنم” دارای بیشترین امتیاز و “من قصد دارم برای از بین بردن علفهای هرز از سموم شیمیایی استفاده نکنم” دارای کمترین امتیاز شدند. کشاورزان تمایل به استفاده از نهادههای زیستی از جمله کودهای حیوانی کاملأ پوسیده و منابعی که در خود مزرعه وجود دارد مانند کاه و کلش، علوفه خشک، برگ و بقایای محصول دارند، همچنین تمایل دارند هزینههایی را که جهت خرید سم و کود شیمیایی پرداخت میکنند با بهره گرفتن از نهادههای زیستی کاهش بدهند. از نظر کشاورزان هزینه خرید نهادههای شیمیایی بسیار بالاست و با توجه به اینکه مقداری از این نهادهها را مراکز خدمات کشاورزی تأمین میکند ولی این مقدار کود و سم شیمیایی جوابگوی اراضی آنها نیست و مجبور میشوند نهادههای شیمیایی بیشتری را با قیمت آزاد تهیه کنند.
از دیدگاه پاسخگویان، گویه های “من از کودهای آلی( کود سبز، کود حیوانی و کمپوست) در مزارع خودم استفاده میکنم” دارای بیشترین امتیاز و “من ضایعات و زبالههای محصولات سایر کشاورزان را برای استفاده در مزرعهام خریداری میکنم ” دارای کمترین امتیاز شدند. کشاورزان این منطقه اظهار داشتند که با توجه به میزان آگاهی که در خصوص برخی از نهادههای زیستی نظیر کود دامی و کود سبز داشتند و این آگاهی را از طریق خانواده و نیاکان خود کسب کردهاند، از کودهایی نظیر کود دامی و کود سبز در مزارع گندم خود استفاده میکنند. همچنین آنها معتقد هستند در گذشته به خاطر وجود احشام و دام از ضایعات و زبالههای حیوانی بیشتر در مزارع خود استفاده میکردند ولی طی چند سال اخیر بخاطر کم شدن احشام در این منطقه کودهای دامی بسیار کمتر در دسترس کشاورزان است، با این وجود کشاورزان از آن مقداری که در دسترس آنها هست در مزارع خود استفاده میکنند.
همچنین بر اساس نتایج حاصل از آمار توصیفی از نظر کشاورزان به ترتیب، “افزایش عملکرد محصول گندم در هکتار در درازمدت در صورت کاربرد نهادههای زیستی” دارای بیشترین امتیاز و “توزیع فیلمهای آموزشی-ترویجی توسط کارشناسان جهاد در خصوص کاربرد نهادههای زیستی در کشت گندم “دارای کمترین امتیاز شدند. از نظر کشاورزان گندمکار افزایش عملکرد از طریق نهادههای زیستی مهمترین عاملی است که بیشترین تأثیر را در پذیرش نهادههای زیستی توسط آنها داشته است. همچنین اکثر کشاورزان ارتباط با همسایه و خانواده را در پذیرش این نهادهها مؤثر دانستهاند. همچنین اظهار داشتند که جهاد کشاورزی و مراکز خدمات کشاورزی کمترین تأثیر را در آگاهی آنها و میزان پذیرش نهادههای زیستی توسط آنها داشتهاند.
همچنین براساس نتایج حاصل از سنجش عوامل مؤثر بر پذیرش نهادههای زیستی از دیدگاه کشاورزان گندمکار در آینده ، “بازاریابی محصول گندم حاصل از کاربرد نهادههای زیستی توسط دولت” دارای بیشترین امتیاز و “حذف یارانهی کودها و سموم شیمیایی” دارای کمترین امتیاز شدند. از نظر کشاورزان اگر دولت از کشاورزان حمایت به عمل آورد و به آنان اطمینان خاطر بدهد که در صورت کاربرد نهادههای زیستی در مزرعه، محصول گندمشان را بیمه میکند و بعد از اینکه محصول را برداشت نمودند، بدون دخالت دلالان محصول را با قیمت مناسب از کشاوران میخرند و یا شرایطی را در بازار محیا میکنند که کشاورزان محصولات خود را با قیمت مناسب به فروش برسانند کشاورزان با تمایل بیشتری به سمت استفاده از این نهادهها میروند.
پاسخ به سوالات پژوهش و نتیجهگیری
سوال ۱: آیا شرکت در کلاسهای آموزشی- ترویجی میتواند در میزان پذیرش نهادههای زیستی براساس مدل TAM دیویس تفاوت آماری معناداری ایجاد نماید؟
نتایج حاصل از مقایسه میانگین نشان میدهد که بین میانگین نگرش، تمایل و رفتار کشاورزان بر حسب شرکت و عدم شرکت در کلاسهای آموزشی-ترویجی، تفاوت آماری معناداری وجود دارد. در واقع کشاورزانی که در این کلاسها شرکت کردهاند نگرش، تمایل و رفتار بهتری جهت استفاده از نهادههای زیستی در مزارع گندم خود داشتهاند و این بیانگر تأثیر آموزش و ترویج کشاورزی بر نگرش، تمایل و رفتار کشاورزان بوده است.
سوال۲: آیا سن کشاورزان گندمکار میتواند در میزان پذیرش نهادههای زیستی براساس مدل TAM دیویس تفاوت آماری معناداری ایجاد نماید؟
نتایج مربوط به تحلیل واریانس نشان داد که بین میانگین رفتار کشاورزان بر حسب سن آنان تفاوت آماری معناداری وجود داشته و کشاورزان جوان نسبت به کشاورزان مسن یک نوآوری را سریعتر میپذیرند و رفتار بهتری از خود در این زمینه نشان میدهند. در واقع سن توانسته در رفتار افراد جوان و افراد مسن جهت کاربرد نهادههای زیستی در کشت محصول گندم تفاوت ایجاد نموده و افراد مسنتر از پذیرش نهادههای زیستی استقبال نکرده و خواهان تحمل ریسک ناشی از پذیرفتن این نهادهها نبودهاند، پس ترجیح دادهاند که از همان نهادههای شیمیایی استفاده کنند.
سوال ۳: آیا سطح تحصیلات کشاورزان گندمکار میتواند در میزان پذیرش نهادههای زیستی براساس مدل TAM دیویس تفاوت آماری معناداری ایجاد نماید؟ نتایج آزمون کروسکال والیس نشان داد که بین میانگین نگرش و رفتار کشاورزان بر حسب سطح تحصیلات آنان تفاوت آماری معناداری وجود دارد. کشاورزانی که سطح تحصیلات بالایی داشتند نگرش و رفتار مثبتی نسبت به استفاده از نهادههای زیستی داشتند.
سوال ۴: آیا مالکیت اراضی کشاورزان گندمکار میتواند در میزان پذیرش نهادههای زیستی براساس مدل TAM دیویس تفاوت آماری معناداری ایجاد نماید؟ نتایج آزمون کروسکال والیس نشان داد که بین میانگین رفتار کشاورزان بر حسب مالکیت اراضی آنان تفاوت آماری معناداری وجود دارد. کشاورزانی که مالکیت اراضی آنها شخصی بوده است، جهت حفظ اراضی خود برای سالهای طولانی و برای نسلهای بعد از خود رفتار بهتری را در مزارع گندم از خود بروز دادهاند. اغلب کشاورزانی که از نظام بهرهبرداری اجارهای برخوردار بودند و زمین را برای یک سال زراعی اجاره میکردند، با توجه به اینکه کاربرد نهادههای زیستی نیازمند مدیریت میان مدت و درازمدت میباشد و از سوی دیگر در طول یک سال زراعی ثمربخش نبوده و به علت عدم صرفهی اقتصادی، کشاورز انگیزهای جهت اجرای آن ندارد، سعی میکند تا با حداقل هزینه، حداکثر بهرهکشی را از زمین بنماید.
سوال۵: آیا بین ویژگیهای فردی و زراعی و … با ابعاد مؤثر بر پذیرش نهادههای زیستی براساس مدل TAM دیویس رابطه وجود دارد؟ نتایج مطالعات همبستگی نشان داد که بین ادراک کشاورزان از سودمندی نهادههای زیستی با میزان مصرف کود شیمیایی در هر هکتار رابطه منفی و معنیداری وجود دارد. به عبارتی میتوان بیان کرد گندمکارانی که معتقد هستند کاربرد نهادههای زیستی در کشت محصول گندم بسیار سودمند و مفید است از کودهای شیمیایی که سبب از بین رفتن اراضی شده و آب، خاک و محصول را آلوده میسازند به میزان کمتری استفاده میکنند. همچنین نتایج مطالعات همبستگی نشان داد که بین نگرش کشاورزان در خصوص نهادههای زیستی با سن و سطح تحصیلات رابطه معنیداری وجود دارد.
نتایج مطالعات همبستگی نشان داد که بین تمایل کشاورزان در خصوص نهادههای زیستی با سن، سطح تحصیلات، سابقه کاشت گندم و میزان مصرف سم در هر هکتار رابطه معنیداری وجود دارد.
نتایج مطالعات همبستگی نشان داد که بین رفتار کشاورزان در خصوص نهادههای زیستی با سن، سطح تحصیلات، سابقه کاشت گندم، سطح زیر کشت گندم و میزان مصرف کود شیمیایی در هر هکتار رابطه معنیداری وجود دارد. به عبارتی هرچه کشاورزان جوانتر باشند و سطح تحصیلات آنان بالاتر باشد و سابقه کمتری در کشت محصول گندم داشته باشند، همچنین سطح زیر کشت گندم آنها بیشتر باشد، رفتار بهتری نسبت به استفاده از این نهادهها در کشت محصول گندم دارند.
سوال ۶: چه عواملی بر پذیرش نهادههای زیستی براساس مدل TAM دیویس توسط کشاورزان گندمکار شهرستان دورود مؤثر است؟
فرضیه سوم: اثر منفی کیفیت گزارشگری بر آثار سیاست های تقسیم سود، در شرکتهای در حال رشد نسبت به دیگر شرکت ها قوی تر است.
۱-۷ متغیرهای پژوهش
همانطور که پیشتر اشاره شد درپی یافتن رابطه معنادار بین سه گروه اطلاعات در یک جامعه هستیم این متغیرها به شرح زیر میباشند:
۱-۷-۱ متغیرهای مستقل
آن متغیری است که محقق تاثیر آن را بر سایر متغیرها مورد سنجش قرار می دهد که متغیر مستقل در این پژوهش به شرح زیر است :
۱-۷-۱-۱ کیفیت گزارشگری(
Quality Reporting)
توان صورتهای مالی درانتقال اطلاعات عملیات شرکت و به طور خاص پیش بینی جریانهای نقدیمورد انتظار آن به سرمایه گذاران. بر مبنای این نظر که اقلام تعهدی، ارزش اطلاعاتی سود را با کاهش اثر نوسانات ناپایدار در جریانهای نقدی بهبود میبخشد (دیچاو و دیچِِِِِِِِو[۸]، ۲۰۰۲؛ امسی نیکلز[۹]، ۲۰۰۲)، در این پژوهش کیفیت اقلام تعهدی سرمایه در گردش به عنوان جانشین کیفیت گزارشگری مالی درنظرگرفته می شود.
۱-۷-۲ متغیر وابسته
متغیر وابسته، متغیری است که متغیر مستقل بر روی آن اثر می کنند که در این پژوهش متغیر سرمایه گذاری به عنوان متغیر وابسته شناخته می شود که خود به سه دسته به شرح زیر میباشد .
۱-۷-۲-۱ سرمایه گذاری کل(Total Investment)
در این پژوهش مجموع سرمایه گذاری تحقیق و توسعه و سرمایه گذاری سرمایهای میباشد.
۱-۷-۲-۲ سرمایه گذاری تحقیق و توسعه(R&D Investment)
تحقیق وتوسعه هرگونه فعالیت منسجم و خلاق در جهت افزایش سطح دانش مربوط به انسان، فرهنگ، جامعه و استفاده از این دانش برای کاربردهای جدید است (علی احمدی۱۳۷۷). به بیانی دیگر، تحقیق و توسعه، فرایند تبدیل اندیشهها به تولیدات جدید و با کیفیت تر شدن تولیدات موجود است.(جفری[۱۰] ،۱۹۸۹) تحقیق و توسعه سهمی از مخارج بنگاههای اقتصادی و دولت هستند که صرف انجام کارهای پژوهشی و تولید فنآوریهای جدید یا کالاهای جدید میشو د.(جباری،۱۳۸۶)
۱-۷-۲-۳ سرمایه گذاری سرمایهای (Capital Investment)
سرمایه گذاری عبارت است از تبدیل وجوه مالی به یک یا چند نوع دارایی، که برای مدتی در زمان آتی نگهداری خواهد شد. واژه سرمایه گذاری می تواند دامنه وسیعی از فعالیتها را شامل شود. این واژه می تواند شامل سرمایه گذاری در گواهی سپرده ، اوراق قرضه، سهام عادی یا صندوق های مشترک سرمایه گذاری باشد، اگرچه کسانی که به صورت حرفه ای به سرمایه گذاری میپردازند از دارایی هایی دیگری از قبیل گواهی خرید، برگ خرید وفروش سهام ، اوراق قابل تبدیل و دارایی هایی مشهود مانند طلا واشیای قیمتی ، برای انجام سرمایه گذاری استفاده می کنند. سرمایه گذاری می تواند دارای درجات مختلف ریسک پذیری باشد و هر فردی می تواند با توجه به شرایط خود از تصمیمات سرمایه گذاری استفاده کند(تهرانی ونوربخش،۱۳۸۲)
۱-۷-۳ متغیر کنترل
در یک پژوهش، اثر تمام متغیرها را بر یکدیگر نمی توان به طور همزمان مورد مطالعه قرار داد. بنابراین پژوهشگر اثر برخی از متغیرها را کنترل نموده، آن ها را خنثی می کند. متغیرهای زیر در این پژوهش متغیر کنترلی هستند.
۱-۷-۳-۱ تقسیم سود ( Dividend)
به مقدار سودی که شرکت تقسیم می کند و به طور نقدی به دست سهامدار میرسد. اینکه چه میزان از سود تحقق یافته هر سهم به صورت نقدی توزیع شود و چه میزان در شرکت باقی بماند تصمیمی است که در مجمع عادی سالیانه توسط هیات مدیره به مجمع پیشنهاد داده می شود و سپس به تصویب سهامداران میرسد.
۱-۷-۳-۲ کیو توبین(Tobinq)
شاخص کیو توبین یکی از شاخص های سنجش ارزش است و یکی از معتبرترین شاخص های عملکرد شرکتهاست. الگوی کیوی توبین در سال ۱۹۶۹ توسط جیمز توبین با عنوان نسبت ارزش بازار به هزینه جایگزینی سرمایه توبین ارائه شد. جیمز توبین نظریه کیو توبین به عنوان شاخصی برای پیش بینی اینکه آیا وجوه سرمایه گذاری شده افزایش و کاهش خواهند یافت معرفی کرد.(عزیزی،درویشی ،۱۳۹۰)
۱-۷-۳-۳ اندازه شرکت( Size)
برای سنجش اندازه شرکت از لگاریتم داراییهای ابتدای دوره استفاده میکنیم.
۱-۷-۳-۴ دارایی های ثابت مشهود( Tangibility )
این متغیر نشان دهنده اموال، ماشین آلات وتجهیزات و کلیه دارایی های ثابت شرکت می باشد .
۱-۷-۳-۵ اهرم مالی (Leverage)
پژوهشهای مالی اهرم را به عنوان میزان بدهی که به منظور منابع مالی مورد نیاز برای کسب دارایی بدست می آید، تعریف کرده اند.
۱-۷-۳-۶ جریان نقد عملیاتی (Cash Flow Opration)
جریان نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی درصورت جریان نقد را جریان نقد عملیات مینامیم.
۱-۷-۳-۷ سن شرکت(Age)
این متغیر نشان دهنده تعداد سالهای سپری شده از بدو تاسیس شرکت میباشد.
۱-۷-۳-۸ چرخه عملیاتی ( Cycle of Opration)
این چرخه میانگین دوره گردش عملیات و میانگین دوره دریافت وجوه برای فروش میباشد
۱-۷-۳-۹ وجوه نقد (Cash)
این متغیر نشان میدهد که چند درصد از دارایی های شرکت به صورت نقد نگه داری می شوند.
۱-۷-۳-۱۰ نرخ بازده دارایی(ROA)
برخی از تحلیلگران این نسبت را شاخص نهایی برای تشخیص کفایت و کارایی مدیریت در اداره امور واحد تجاری میدانند.نسبت مزبور بازدهی است که شرکت برای کلیه سرمایه گذاران و اعتباردهندگان تحصیل کرده است .
۱-۸ روش پژوهش
این پژوهش ازنظر ماهیت و محتوا از نوع همبستگی است، که با بهره گرفتن از داده ها ثانویه مستخرج از صورتهای مالی شرکتهای پذیرفته شده در سازمان بورس اوراق بهادار به تحلیل رابطه همبستگی می پردازد. انجام این پژوهش در چارچوب استدلال قیاسی- استقرایی صورت خواهد گرفت. علت استفاده از روش همبستگی کشف رابطه بین متغیرهاست. پژوهش همبستگی یکی از انواع پژوهشهای توصیفی است. از سوی دیگر پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی است، یعنی بر مبنای تجزی و تحلیل اصلاحات گذشته (صورتهای مالی شرکتها) انجام میگیرد. در پژوهش حاضر ابتدا همبستگی بین متغیرهای پژوهش را مورد آزمون قرار داده و درصورت همبستگی بین متغیرهای پژوهش اقدام به برآورد مدل رگرسیونی خواهیم نمود.
ازنظر هدف این پژوهش جز پژوهشهای کاربردی محسوب می شود. پژوهشهای کاربردی ، پژوهشهایی هستند که با بهره گرفتن از نتایج بنیادی به منظور بهبود و به کمال رساندن رفتارها، روشها، ابزارها،وسایل تولیدات، ساختار والگوهای مورد استفاده جوامع انسانی انجام می شود. همچنین پژوهشهایی هستند که نظریه ها، قانون مندیها ،اصول وفنونی که در پژوهشهای پایه تدوین میشوند را برای حل مسائل اجرائی به کار میگیرد.
۱-۹ داده ها ونحوه جمع آوری آن ها
جهت گرد آوری منابع نظری به ادبیات موضوع مباحث تئوریک پژوهش از منابع کتابخانه ای ( کتابها، مقالهها و مجلههای موجود در زمینه پژوهش مورد نظر) پایان نامه ها، نشریههای معتبر بین المللی که به صورت آنلاین در پایگاه های اینترنتی موجود بود و سایر پایگاههای معتبر استفاده شده است. اطلاعات و داده های خام مورد نیاز شرکت ها به منظور بررسی متغیرهای اصلی و کنترلی فرضیات پژوهش به طریق نرمافزارهای رهآورد نوین و در مواقع لزوم مراجعه مستقیم به صورت های مالی شرکت در وبسایت www.rdis.ir متعلق به سازمان بورس واوراق بهادار( مدیریت پژوهش توسعه مطالعات اسلامی) در دسترس است، جمع آوری شده است . هم چنین برخی اطلاعات نیز از صورت ها ی مالی شرکتها و اطلاعیه های مربوط به تصمیمات مجمع عمومی شرکتها و سایر اطلاعات دریافتی از سازمان بورس اوراق بهادار بدست آمده است.
۱-۱۰ قلمرو پژوهش
هر پژوهشی باید دارای قلمرو و دامنه مشخصی باشد تا پژوهشگر در همه مراحل پژوهش، بر موضوع تسلط کافی داشته باشد و بتواند نتایج حاصل از نمونه انتخابی را به جامعه تعمیم دهد. این پژوهش نیز مانند سایر پژوهشها دارای دامنههای زیر میباشد:
۱-۱۰-۱ قلمرو موضوعی
از نظر تئوری این پژوهش مربوط به حوزه پژوهش های مالی می باشد که درصدد تعیین نقش کیفیت گزارشگری در کاهش اثر محدودیت سیاست تقسیم سود روی تصمیمات سرمایه گذاران است.
علاّمه طباطبایی در ذیل تفسیر آیهی )قال إنّی جاعلک للنّاس إماماً قال ومن ذرّیّتی قال لا ینال عهدی الظّالمین([۲۷۸] وقتی امام را معرفی میکند و به صفات ویژگی آن میپردازد افضلیت امام هم از فرمایشات ایشان استنباط میشود. میفرماید: امام آن شخص هادی است که از نظر جنبهی ملکوتی موجودات آنها را رهبری میکند و مقام امامت یک نوع ولایت بر اعمال مردم است از نظر باطن که توأم با هدایت میباشد و هدایت در اینجا به معنی رساندن به مقصد است نه تنها راهنمایی و ارائه طریق که کار پیغمبران و رسولان بلکه عموم مؤمنانی است که از راه موعظه و نصیحت مردم را به سوی خدا دعوت میکنند، موضوع دیگری که در اینجا باید توجه داشت این است که خداوند دلیل اعطای مقام امامت را چنین بیان میکند: )لمّا صبروا وکانوا بآیاتنا یوقنون([۲۷۹] «چون صبر کردند و به آیات ما یقین داشتند». بنابراین استفاده میشود که علت آن صبر در راه خدا آن هم صبر مطلق که شامل تمام انواع امتحانات و آزمایشات و دارا بودن مقام یقین قبل از صبر است خلاصه اینکه امام باید داای مقام یقین باشد و عالم ملکوت بر وی مکشوف باشد و عالم ملکوت عالم امر است که عبارت از جنبهی باطنی عالم میباشد و از اینجا روشن میشود که جملهی (یهدون بامرنا) به ما میفهماند که آنچه مربوط به موضوع هدایت است (دلها و اعمال مردم) باطن و حقیقتش بر امام مکشوف است زیرا دلها و اعمال مردم مانند سایر موجودات دارای دو جنبه است و جنبه امری و ملکوتی آن پیش امام ظاهر است بنابراین اعمال نیک و بد نزد او حاضر میباشد و راه سعادت و شقاوت تحت نظر اوست. از این عبارات علاّمه طباطبایی استفاده میشود که امام باید در تمام صفات و خصوصیات و کمالات انسانی افضل از دیگران باشد تا بتواند الگو برای جامعه و مردم باشد[۲۸۰].
آیهی دومی که میتوان جهت افضلیت امام به آن تمسک نمود این آیه است: )أفمن یهدی إلی الحق أحقّ أن یتّبع أمّن لاّ یهدّی إلاّ أن یهدی فما لکم کیف تحکمون( «آیا کسی که راهنمایی به حق میکند سزاوارتر است از او پیروی کنند یا کسی که راه نیابد جز آنکه راهنماییش کنند»؟ چگونه حکم میکنید.
علاّمه طباطبایی میفرماید: »در این آیهی شریفه دربارهی هدایت دو گزینه با یکدیگر مقایسه شدهاند: گزینهی اول مربوط به کسی است که خود از هدایت برخوردار است و به هدایتگری یگران نیاز ندارد بلکه دیگران را به حق هدایت میکند، یعنی از هدایت ویژهی الهی برخوردار است.
دیگری کسی است که هدایتگر به حق نیست مگر آنکه دیگران او را هدایت کنند، زیرا کسی که به خودی خود هدایت به حق نشده برایش امکان آن نیست که دیگری را به حق هدایت کند چون چنین کسی حق را از پشت پرده میبیند و چگونه میتواند شخص دیگری را به متن حق برساند، از این دو گزینه گزینهی نخست بر دوم برتری دارد و عقل و خرد انسان نیز آن را میپسندد و جملهی )فما لکم کیف تحکمون( بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جزء این داوری شود، برخلاف حکم خرد و وجدان است، طبیعتاً چنین داوری مورد پسند خداوند که آفریدگار خرد و وجدان است نخواهد بود.
پس چون امام هادی به حق است. هادی حق و این هم در شأن کسانی است که خود به خود هدایت شوند یعنی واسطهای بین آنها و خدا در امر هدایت وجود نداشته باشد، پس باید از او تبعیت شود. و این آیه هم بر افضلیت پیشوای الهی بر افراد دیگر دلالت دارد[۲۸۱]
بخش چهارم
معاد شناسی
فصل اول: بحث روح
لزوم بحث معاد، زمانی بروز پیدا میکند که انسان بخواهد از قوهی فکری خویش برای گسترش حیات مادی و معنوی بهره گیرد. او میخواهد بفهمد که آیا محدود به حیات مادی است یا ماورای عالم ماده، عالم دیگری نیز وجود دارد. شناخت به این حق، او را وادار میسازد تا برای حیات پس از مرگ و کیفیت آن تأمل نماید و معرفت کسب کند. بنابراین در لزوم بحث معاد دو نکتهی اساسی کشف میشود؛ اول آنکه تحقیق دربارهی معاد موجب میشود که انسان، قوهی عاقلهی خود را به کار گیرد و این باعث ارتقای معرفت او میگردد. دیگر آنکه نگرش و عملکرد خود را اصلاح نموده و بعد معنوی خویش را لحاظ نماید.
حقیقت انسان
در اینکه حقیقت وجودی انسان چیست، همهی فلاسفه و حکما و متکلمان اسلامی و بلکه بسیاری از فلاسفه و متفکران غرب معتقد به ترکیب روح و جسم یا امتزاج نفس با بدن هستند.
علاّمه طباطبایی نیز همانند متکلمان معتقد است که روح و بدن دو واقعیت هستند؛ دو واقعیتی که مخالف یکدیگر بوده و بدن به واسطهی مرگ، خواص خود را از دست میدهد و تدریجاً متلاشی میشود. اما روح حیات بالاصاله دارد و تا روح به بدن متعلق است، بدن نیز از وی کسب حیات میکند و روح همچنان به حیات خود ادامه میدهد[۲۸۲].
علاّمه حقیقت روح را همان «من» و نفس ثابت انسان میداند که قابل تغییر و تبدیل نیست[۲۸۳].
علاّمه ارتباط این دو را مانند اکثر فلاسفهی الهی، اتحاد و رابطهی ذاتی میداند و همفکر با استناد و ادعای صدرالمتألهین میباشد[۲۸۴].
نکتهی قابل توجه آن است که ایشان بحث نفس و روح را بیشتر به سمت مباحث روایی سوق میدهد تا آنکه بخواهد به مباحث فلسفی و عقلی صرف بپردازد. با آنکه عقلانیت علامه، از امتیازات ویژهی او محسوب میگردد. در حالی که بسیاری از متفکران یا در وادی عقلانیت صرف قرار گرفته و یا در حوزهی کلام تعصب میورزند.
مرحوم علاّمه ذیل آیهی شریفهی )ویسئلونک عن الروح، قل الروح من امر ربی( میفرماید: روح در لغت لفظی مذکر و مونث و امری است که مبدأ حیات بوده و از سنخ عالم ملکوت است و آنچه مسلّم است، اینکه روح از امر پروردگار بوده و هیچ کس به حقیقت آن مطلع نیست[۲۸۵].
علاّمه روایتی از امام صادق(ع) نقل میکند که میفرماید: «خداوند متعال یکتا و صمد است و صمد چیزی است که میان تهی باشد و روح آفریدهای از آفریدههای اوست که دارای چشم و نیرو و تأیید است. خداوند آن را در دلهای پیامبران و مؤمنان قرار میدهد». همچنین امام صادق(ع) میفرماید: «در پیامبران و اوصیا پنج روح است؛ روح بدن، روح القدس، روح قوه، روح شهوت و روح ایمان. و در مؤمنان چهار روح است؛ روح بدن، روح قوه، روح شهوت، روح ایمان و تنها روح القدس را ندارند. در کافران سه روح است؛ روح بدن، روح قوه، روح شهوت[۲۸۶].
حقیقت روح
اکنون که سخن از روح است، ضرورت دارد تا به حقیقت آن و کاربردهای آن در قرآن پرداخته شود که علاّمه در این زمینه، با بهره گرفتن از آیات و روایات، نتیجهگیریهای مهمی دارد. علاّمه معتقد است روح در قرآن به آفریدهای آسمانی اطلاق شده که نقش آن حیات آفرینی است؛ هر جا از حیات و آثار آن نشانی هست، این نشان، نشانگر وجود مرتبهای از روح است. روح موجود در فرشتگان، انسانها، حیوانات و نباتات، همگی از افاضات روح مطلق است. توضیح آنکه واژهی روح ۲۱ مرتبه در آیات شریفه ذکر شده که گاهی به صورت مقید و مضاف مانند روح القدس، روح الامین، روحی و روحنا است و گاهی بدون اضافه و قید به کار رفته است.
از ظاهر و سیاق آیات میتوان کاربردهای روح را اینچنین تقسیم کرد:
۱ ـ موجودی مستقل در ردیف فرشتگان
روح در آیاتی از قرآن در کنار فرشتگان ذکر شده که به ظاهر نشان دهندهی آن است که آفریدهای از آفریدگان خدا و غیر از فرشتگان است. آیات زیر از این دسته است:
ـ )تنزل الملائکه والروح([۲۸۷] )تعرج الملائکه والروح([۲۸۸] )یوم یقوم الروح والملائکه صفّاً([۲۸۹].
۲ ـ جبرئیل
در آیات زیر از جبرئیل با لفظ روح یاد شده است:
)نزل به الروح الامین…([۲۹۰] )قل نزّله روح القدس…([۲۹۱] به شهادت آیهی )قل من کان عدوّاً لجبرئیل فانّه نزّله علی قلبک([۲۹۲] مراد از روحالامین و روح القدس، جبرئیل است.
۳ ـ حیات افاضه شده به انسان
آیاتی که دلالت دارد که روح مرتبهای ازوجود است که در پیکر انسان جریان یافته است. از این روح، به عنوان روح نفخهای یاد میشود. این آیات عبارتند از: )… ونفخت فیه من روحی…([۲۹۳] )ونفخ فیه من روحه…([۲۹۴] )فنفخنا فیها من روحنا…([۲۹۵] این روح در همهی انسانها مشترک است، چه حضرت آدمA که از پدر و مادر متولد نشده و چه حضرت عیسیA که پدر نداشته است و چه انسانهای عادی که دارای پدر و مادر هستند. نیز مؤمن و کافر از این روح بهرهی یکسان دارند.
۴ ـ تأیید کنندهی پیامبران و مؤمنان
در آیات زیر از روح به عنوان موجودی که در تأیید قلوب پیامبران و اولیای الهی نقشزنی میکند نام برده شده است؛)وآتینا عیسی بن مریم البیّنات وایّدناه بروح القدس([۲۹۶] )اذکر نعمتی علیک وعلی والدتک اذ ایّدتک بروح القدس([۲۹۷] )اولئک کتب فی قلوبهم الایمان وایّدهم بروح منه([۲۹۸] شایان ذکر است که اضافه «روح» به «القدس»، اضافهی موصوف به صفت است. روح القدس در اصل الروح القدس بوده، به معنای روحی که دارای صفت طهارت و قدسیت است.
۵ ـ وحی
در آیات ذیل، روح در مورد وحی بر انبیاء به کار رفته است.
)واوحینا الیک روحا من امرنا…([۲۹۹] )یلقی الرّوح علی من یشاء من عباده…([۳۰۰]
چنانچه روح در این آیات به معنی وحی باشد، استعمال آن مجازی خواهد بود.
۶ ـ حضرت عیسی(ع)
در آیهی ذیل، خداوند عیسی(ع) را روحی از جانب خود دانسته است:
)انّما المسیح عیسی بن مریم رسول الله وکلمته القاها الی مریم وروح منه([۳۰۱].
۷ ـ فرستادهی پروردگار نزد حضرت مریم(ع)
)فارسلنا الیها روحنا فتمثّل لها بشرا سویّا… قال انّما انا رسول ربّک لاهب لک غلاما زکیّا([۳۰۲] از تعبیر «لاهب» استفاده میشود که این روح صرفاً بشارت دهنده نبوده است، بلکه در پدیدهی آمدن عیسی(ع) دخالت داشته است.
دربارهی روح تفاسیر متعددی و نظریههای مختلفی وجود دارد که به نظر میرسد علاّمه طباطبایی در تفسیرالمیزان، استوارترین و منسجمترین نظریه را در مورد روح ارائه کردهاند.
ایشان در معنای روح میگویند: «مردم چه در گذشته و چه در حال، با همهی اختلافات شدیدی که دربارهی حقیقت روح دارند، در این معنا هیچ اختلافی ندارند که از کلمهی روح یک معنا را میفهمند و آن عبارت است از چیزی که مایهی حیات است؛ حیاتی که عامل شعور و اراده است. و در قرآن نیز همین معنا مراد است[۳۰۳]. روح از نظر ایشان کلمهی «حیات» است که خداوند به اشیاء القا میکند و آنها را با مشیت خود زنده میسازد[۳۰۴].
علاّمه در حقیقت روح اعتقاد دارد که «روح مخلوقی از مخلوقات خداوند است و حقیقت واحدی است که دارای مراتب و درجات مختلف است؛ درجهای از آن در حیوان و انسانهای غیر مؤمن است، درجهای از آن در انسانهای مؤمن است، درجهای از آن روحی است که با آن، انبیا و رسولان تأیید میشوند»[۳۰۵].
مصادیق روح در قرآن و ارتباط بین آنها
نباید پنداشت که چون روح حقیقت واحد است پس مصداق واحد دارد، بلکه روح مانند «نور» حقیقت واحد دارای مراتب است، لذا میتواند در عین وحدت، مصداقهای مختلف داشته باشد. علاّمه طباطبایی ضمن اذعان به اینکه روح در قرآن در موارد مختلف و مصادیق متفاوت به کار رفته و همه جا به یک معنا نیست[۳۰۶]، معتقد است در همهی موارد به معنای حقیقی به کار نرفته است. از کلام ایشان استفاده میشود که به طور کلی دو نوع مصداق برای روح قائل است؛ روح مطلق و روح مقید. روح مقید نیز دارای مصادیقی است مانند روح انسان، روح فرشته و…
توضیح آنکه آیات روح را میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ یکی آیاتی که روح در آنها به طور مطلق آمده است مانند )یوم یقوم الروح والملائکه[۳۰۷] ( و )تعرج الملائکه والروح…([۳۰۸] و دیگری آیاتی که در آنها روح به صورت مقید و مضاف آمده است مانند «روح الامین» و «روح القدس»، «روحی»، «روحنا»، «روح منه» ایشان در مورد آیات دستهی اول میفرماید: «از این آیات اجمالاً فهمیده میشود که روح موجودی مستقل، دارای حیات و علم و قدرت است و از نوع صفات و احوال قائم به اشیا نیست»[۳۰۹]. این روح غیر از ملائکه است[۳۱۰] و اما در مورد دستهی دوم باید گفت که در آن موارد، مرتبهای از روح در انسان یا فرشته به وجود میآید که آن نیز حقیقتی است وجودی و منشأ آثار، اما باید توجه داشت که مطلق غیر از مقید است[۳۱۱].
علاّمه نسبت بین روح مقید و روح مطلق را نسبت «افاضهی به مفیض» و سایه به صاحب سایه میداند[۳۱۲].
ایشان تصریح میکنند که روح موجود در نباتات، روح دمیده شده در انسان، روح تأیید کنندهی مؤمن، روح تأیید کنندهی پیامبران، روح متعلق به فرشتگان همگی از افاضههای روح مطلق است[۳۱۳].
باید توجه داشت که هر مرتبهای از روح دارای آثاری متفاوت با مرتبهی دیگر است، علاّمه در تفسیر آیهی )وایّدهم بروح منه( مینویسد: «ظاهر آیه این معنا را افاده میکند که در مؤمنین به غیر از روح بشریت که در مؤمن و کافر هست، روحی دیگر وجود دارد که از آن حیاتی دیگر ناشی میشود و قدرتی و شعوری جدید میآورد و به همین معناست که آیهی )او من کان میتا فاحییناه…([۳۱۴] و نیز آیهی )ومن عمل صالحاً… فلنحییّنه حیاه طیبه([۳۱۵] به آن اشاره دارد»[۳۱۶].
ارتباط روح با جبرئیل و وحی
علاّمه طباطبایی کاربرد روح در آیاتی مانند )اوحینا الیک روحاً من امرنا(، )ینزل الملائکه بالروح( و )یلقی الروح علی من یشاء من عباده( را مجازی نمیداند. ایشان در ذیل آیهی ۲ سورهی نحل مینویسد: «کسانی که گفتهاند روح در آیه به معنای وحی است یا به معنای قرآن است و یا به معنای نبوت است، از نظر نتیجه، خالی از وجه نیست، یعنی نتیجهی نزول ملائکه و القای روح در پیامبر، وحی و نبوت است، اما اگر مرادش این است که وحی و نبوت به اشتراک لفظی یا به مجاز، «روح» نامیده شده (با این توجیه که وحی و قرآن دلها را زنده میکند همانطور که حیات بدنها به روح است) این نظر صحیح نیست، برای اینکه ما مکرر گفتهایم طریق تشخیص مصادیق کلمات قرآنی، رجوع به سایر موارد قرآن است، مواردی که صلاحیت تفسیر دارند، نه رجوع به عرف و آنچه عرف مصادیق الفاظ میداند»[۳۱۷].
از نظر ایشان، القای روح به پیامبران به معنای ایجاد نحوهای از وجود متعالی است، به عبارت دیگر، در جریان القای روح، روح پیامبر را درجهای اعلی از روح الهی اتحاد پیدا میکند. این اتحاد با روح قدسی است که زمینهی تعلیم وحی را فراهم میکند. در این باره میفرماید: «خداوند فرشتگان را نازل میکند تا روح را بر قلب پیامبر۳ القا کند تا بدین وسیله معارف الهی بر او افاضه شود»[۳۱۸]. اما اینکه خداوند در آیهی ۵۲ شوری القای روح را «ایحاء روح» نامیده )اوحینا الیک روحاً…( دلیلش این است که روح کلمهی حیات است، پس بر این مبنا میتوان القای کلمهی حیات به قلب پیامبر۳ را وحی آن به پیامبر نامید[۳۱۹].
از کلام علاّمه استفاده میشود که ایشان فرایند نزول فرشتگان و القای روح را اینگونه تفسیر میکنند که فرشتگان نیز صاحب روح هستند. آنها نازل میشوند تا با روح قدسی خود، در جان پیامبر حیاتی دیگر ایجاد کنند تا مستعد پذیرش معارف الهی شود[۳۲۰]. وجه تسمیه جبرئیل به روح نیز به این است که او حامل روح الهی است. جبرئیل روح القدس را بر قلب پیامبر نازل میکند و این روح نازل شده حامل قرآن است[۳۲۱].
توضیح اینکه علاّمه معتقد است یکی از موارد افاضهی روح مطلق، روحی است که در فرشتگان است. فرشتگان نیز همانند انسان مورد افاضهی روح هستند. علت آنکه از این افاضه به نفخ روح تعبیر نشده، آن است که آنها با همهی اختلافاتی که در قرب و بعد از پروردگار دارند، روح محض هستند و از کدورتهای عالم ماده منزه هستند.
امام صادق (ع) نیز در عصر خویش، نام آورترین فرد در مسائل علمی بود و آوازه ایشان در سرتاسر ممالک اسلامی شنیده می شد؛ بدین سبب هیچ یک از امامان دیگر ما به تعداد شاگردان آن حضرت شاگرد نداشتند و به تعداد روایات ایشان روایات ندارند.[۳۳۷]
اسلام برای تعلیم و تربیت اهمیت خاصی قایل است؛ چنانکه هرجا سخن از ارسال رسولان به میان می آورد، تعلیم و تربیت و تزکیه را برنامه اصلی آنان قرار می دهد. خداوند متعال برای انسان مقرر فرموده است که به اختیار خود و با پیروی از دستورات پیامبران و برنامه های ایشان، و با کوشش و تلاش پیگیر، کسب تعلیم و تربیت کند و به مقام شایسته انسانی برسد، زیرا سرکشی غرائز حیوانی و ظلمات جهل و خواهشهای نفسانی را جز با تربیت صحیح و الهی نمی توان مهار و برطرف کرد.
وظایف حجت های الهی در حوزه فقه و رفتار
حجت های الهی علاوه بر آنکه با سخنان خود، راه درست را به مردم ابلاغ می نمودند، سعی داشتند تا بوسیله دستوراتی که از ناحیه خداوند تبارک و تعالی دریافت می کردند، این تکالیف و دستورات را در زندگی انسان ها پیاده و اجرایی کنند.
بنابراین، حجت های الهی به منظور اجرای این وظایف و تکالیف خود از چندین قالب استفاده می نمودند که عبارتند از: ۱٫ اجراء عدالت اجتماعی ۲٫ تشکیل حکومت ۳٫ قضاوت و دادگری
۳-۱-۲-۱٫ اجراء عدالت اجتماعی
برای اینکه بشر بتواند در دنیا به معنویت برسد باید در دنیا زندگی کند، زندگی بشر جز در پرتو اجتماع امکان پذیر نیست و زندگی اجتماعی جز در پرتو عدالت ممکن نیست
پس قانون و عدالت همه مقدمه این است که انسان بتواند در دنیا با خیال راحت خدا را عبادت کند، اگر این نباشد عدالت هیچ ارزشی ندارد.
بنابراین، مسائل اجتماعی که برای آنها اینقدر اهمیت قائل هستیم و آنها را در زمینه عدالت طرح می کنیم اینها هدف انبیا هستند و لی نه هدف اولی بلکه هدف ثانوی، یعنی مقدمه اند برای هدف دیگر.[۳۳۸] چنان که قرآن هم روی مسأله تزکیه نفس هم تکیه کرده و می گوید:
«قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَاوَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا[۳۳۹]؛ به تحقیق رستگار شدند کسانی که تزکیه نفس کردند و زیانکار شدند کسانی که نفس خود را به گناه آلوده کردند».
و در جای دیگر می فرماید:«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیهِْمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَه[۳۴۰]؛البته خداوند بر مؤمنین منت نهاد که در بین آنان پیامبرانی از جنس خودشان مبعوث فرمودکه برای آنان آیات خدا را بخوانند تا آنها را تزکیه نموده و تعلیم کتاب حکمت دهند».
۳-۱-۲-۱-۱٫ اهمیت و جایگاه عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعی در اندیشه دینی از چنان جایگاه ویژه ای برخوردار است که هیچ امر دیگری با آن قابل مقایسه نیست. این عدالت برخاسته از عدلی کلی است که حاکم بر همه چیز است . عدل به معنای قرار دادن هرچیز در جای خود[۳۴۱]، مبنای همه امور است و خداوند همه چیز را بر عدل استوار کرده است . قیام همه امور به عدل و استواری همه چیز به آن است. چنانکه در حدیث نبوی آمده است: « بالعدل قامت السموات و الارض؛[۳۴۲] آسمانها و زمین به عدل برپاست.» در نظام دین نه تنها همه چیز بر عدل استوار است، بلکه عدل مقیاس همه چیز است. استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می نویسد: « در قرآن، از توحید گرفته تا معاد، و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت، و از آرمان های فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی ، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت ، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است. عدل قرآن آنجاکه به توحید یا معاد مربوط می شود به نگرش انسان به هستی و آفرینش شکل خاص می دهد و به عبارت دیگر نوعی «جهان بینی» است. آنجاکه به نبوت و تشریع و قانون مربوط می شود، یک«مقیاس» و «معیار» قانون شناسی است؛ و به عبارت دیگر جای پایی است برای عقل که در ردیف کتاب و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و استنباط به شمار آید. آنجاکه به امامت و رهبری مربوط می شود یک «شایستگی» است، آنجاکه پای اخلاق به میان می آید «آرمان انسانی» است، و آنجاکه به اجتماع کشیده می شود یک «مسئولیت» است.»[۳۴۳]
عدل از چنین جایگاهی برخوردار است ، رکن است و هدف و معیار و مقیاس. همه چیز با عدل سنجیده می شود. عدالت، اصلی اساسی است که ارسال رسل و انزال کتب برای آن است.راز مبارزه انبیا است و هدف اجتماعی- سیاسی پیامبران و مصلحان با آن محقق می شود. جان و حیات همه چیز به عدل است، چنانکه امیرمؤمنان (ع) فرمود: «العدل حیاه[۳۴۴]؛ عدل حیات است». بدون آن همه چیز مرده است، دین منهای عدالت، وسیله ای است برای به بند کشیدن انسانها در رفتنشان به سوی حق. عدالت اصلی بنیادین است که ملاک تشخیص حق و باطل و مقیاس سنجش همه چیز از جمله «دین» است. اصل عدالت از مقیاسهای اسلام است ، که باید دید چه چیز بر او منطبق می شود. عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات، نه این است که آنچه دین گفت عدل است، بلکه آنچه عدل است دین می گوید. این معنای مقیاس بودن عدالت است برای دین.
در جاهلیت دین را مقیاس عدالت و حسن و قبح می دانستند ، لذا در سوره اعراف از آنها نقل می کند که هر کار زشتی را به حساب دین می گذاشتند و قرآن می گوید: بگو (خدا) امر به فحشا نمی کند.[۳۴۵]
«وَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَهً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَیهَْا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهَِا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ.قُلْ أَمَرَ رَبىِّ بِالْقِسط…»؛و هنگامى که کار زشتى انجام مىدهند مىگویند: «پدران خود را بر این عمل یافتیم و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمىدهد! آیا چیزى به خدا نسبت مىدهید که نمىدانید؟!»بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است.
خداوند این رسم را که به اسم دین فحشا و ستم کنند و دین وسیله توجیه بی عدالتی ها باشد، منکوب کرده است. عدل مقیاس دین است و خداوند به آن دستور داده است:
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْل»[۳۴۶]؛ خداوند به عدل فرمان می دهد.
عدالت ارزش ذاتی دارد و سلامت همه چیز به اوست. از این جهت است که خداوند دستور می دهد که برپاکنده قسط و عدالت اجتماعی باشید.
«َیأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ .»[۳۴۷]؛
اى کسانى که ایمان آوردهاید! کاملًا قیام به عدالت کنید.
مفسر بزرگ ، مرحوم طبرسی در ذیل این آیه و در معنای آن می نویسد:« ای دائمین علی القیام بالعدل و معناه و لتکن عادتکم القیام بالعدل فی القول و الفعل.»[۳۴۸]؛ یعنی پیوسته برپادارندگان عدل باشید و معنای این سخن آن است که باید عادت و سنت شما برپاداشتن عدالت در گفتار و کردار باشد. خداوند به برپاداشتن عدالت همه جانبه و همیشگی دستور داده است . قیام برای عدالت در همه ابعاد آن و پیوسته. عدالت اجتماعی ، عدالتی است فراگیر و مراد ما از اصل عدالت اجتماعی، عدالتی است که کلیه جنبه های فردی، اجتماعی ، خانوادگی، فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی را در بر می گیرد. در همه اقوال و کلیه افعال. خداوند به چنین عدالتی فراخوانده است. خداوند برپادارندگان قسط و عدالت را دوست دارد و آنان را به مبارزه برای برچایی و اجرای عدالت می خواند و فرمان می دهد: «وَ أَقْسِطُواْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُقْسِطِین»[۳۴۹]؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست مىدارد.
آنان که برای خدا قیام کرده ، مبارزه می کنند و حکومت تشکیل می دهند ، قیام و مبارزه و حکومتشان از سنخ عدل است و درغیر این صورت جز دنیا خواهی نیست. قیام، مبارزه و حکومت انبیا برای خدا و تحقق عدالت و حق بوده است.
«یَادَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فىِ الْأَرْضِ فَاحْکُم بَینَْ النَّاسِ بِالحَْق»؛
اى داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم پس در میان مردم بحق داورى کن.
و خداوند چنین دستور می دهد:
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلىَ أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُم بَینَْ النَّاسِ أَن تحَْکُمُواْ بِالْعَدْل[۳۵۰]»؛
خداوند به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامى که میان مردم داورى مىکنید، به عدالت داورى کنید.
در اندیشه پرورش یافتگان سیره نبوی ، عدالت رأس ایمان و گردآورنده نیکی[۳۵۱] و برترین مراتب ایمان است. اشرف اجزای آن است.
با عدالت است که دین و دینداری معنا می یابد. با عدالت است که جامعه دینی برچا می شود. با عدالت است که مردمان راست می شوند.
ارزش یک جامعه به میزان دادگری و دادخواهی در آن است. جامعه ای که در آن حق ضعیف گرفته نمی شود بی ارزش است. جامعه ای که در آن دهان مردمان از حق گویی بسته است، تباه است. جامعه ای که در آن ترس از بیان حق و عدل و برپاداشتن آن حاکم است، خوار است و هرگز روی خوشبختی نمی بیند. حضرت علی (ع) می فرمایند:
«فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَأُمَّهٌ لَا یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع[۳۵۲].»
من بارها از رسول خدا (ص) این سخن را شنیدم: ملتی که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد، هرگز پاک و پاکیزه نمی شود و روی سعادت نمی بیند.
چنان که یادآور شدیم، زندگی اجتماعی برای بشر، امری ضروری واجتناب ناپذیر است. از طرفی، انسان چونان فرشتگان ، عقل خالص نیست. بلکه در وجود او علاوه بر عقل وفطرت انسانی، تمایلات وغرائز حیوانی نیز وجود دارد. هرگاه غرائز، بر عقل و فطرت انسانی غلبه کند، انسان حریم قانون را نقض و به حقوق دیگران تجاوز می کند و در نتیجه، عدالت اجتماعی نقض می شود. این جا است که زمام دار با کفایت وعدالت پیشه، می تواند از قانون شکنی و تعدی وتجاوز به حقوق دیگران از سوی ظالمان و قانون شکنان جلوگیری کند.[۳۵۳]
۳-۱-۲-۱-۲٫ عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی
عدالت اجتماعی، عدالتی فراگیر در همه جنبه های زندگی آدمیان است که از مهمترین ابعاد آن، عدالت اقتصادی است. عدالت مطلوب دین، بریده از عدالت اقتصادی و فارغ از تحقق مناسبات سالم اقتصادی معنا نمی یابد. اگر در جامعه نیازمند وگرسنه و برهنه مشاهده می شود ، به سبب عدم ادای حقوق آنهاست، چنانکه امام صادق (ع) فرمود:
«إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِیَاء[۳۵۴] ؛بی گمان مردم، فقیر، محتاج، گرسنه و برهنه نگشتند مگر به سبب گناه توانگران»
بنابراین همیشه وجود فقیر و محروم در یک جامعه دلیل بر جنایت و بهره کشی ثروتمندان آن است. به همین سبب است که در منطق قرآن کریم تکاثر، کنز و اتراف آن چنان با شدت منکوب شده است و باید با شمشیر آخته این غده های چرکین را شکافت و با نصیحت و پند و اندرز نمی توان به مبارزه با تکاثر و کنز و اتراف پرداخت. از این روست که لازمه اقامه قسط به کار گرفتن«حدید» است:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الحَْدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَفِعُ لِلنَّاسِ[۳۵۵]»؛ما پیامبرانمان را با دلیلهاى روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را نیز نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند.
در منطق الهی، زراندوزان و بهره کشان از بینوایان با شدیدترین تهدیدها، برخوردها و فرجامها روبه رو هستند.
«وَ الَّذِینَ یَکْنزُِونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لَا یُنفِقُونهََا فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیم[۳۵۶]؛ و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مىسازند، و در راه خدا انفاق نمىکنند، به مجازات دردناکى بشارت ده»
معنای این حقیقت ان است که «هرکه زراندوزد در آتش بسوزد.»
این حقیقت را نیز باید دانست که زراندوزان ومترفان، تن به عدالت اجتماعی نمی دهند.بقای آنها در ستمگری اقتصادی است . از همین رو در تمام ادوار تاریخ، مقابل نهضت حجت های الهی ایستاده اند و با جدیت تمام همه قدرت و امکانات خود را در نابود ساختن و منحرف کردن حرکتهای اصلاحی منذران به کار برده اند .